قتل هولناک گلاله (نگین) شیخی؛ جوان سقزی نامزدش را به آتش کشید!
جسد سوخته یک زن جوان اهل سقز با هویت «نگین شیخی» در جاده سنندج به سقز توسط ماموران اداره آگاهی کشف شد.
یک دختر جوان در سقز واقع در استان کردستان توسط نامزدش به آتش کشیده شد. روز سه شنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۰، جسد سوخته یک زن جوان اهل سقز با هویت «نگین شیخی» در جاده سنندج به سقز توسط ماموران اداره آگاهی کشف شد.
پیشنهاد می شود: (عکس) کیومرث ضرغامی قاتل بی رحمی که گلاله شیخی را به آتش کشید!
بر اساس این گزارش، نامزد این دختر با نام «کیومرث ضرغامی» که پسردایی وی بود، طی روزهای گذشته با خواهر خود تماس گرفته و خبر از به قتل رساندن نگین شیخی و متواری شدن خودش داده بود. وی همچنین به خانوادهاش گفته بود که جسد نگین را در جاده سنندج به سقز پنهان کرده است.
فرد قاتل در آستارا دستگیر شده و پس از بازداشت او، مکان اختفای جسد سوخته این دختر نیز کشف شده است. طی روزهای گذشته دستکم پنج زن در شهرهای سقز، کرمانشاه، ایلام و دره شهر به دست افراد نزدیک خود کشته شدهاند. چهار نفر از آنها توسط همسر و نامزد خود به قتل رسیدهاند.
«نگین (گلاله) شیخی»، ٢٦ ساله و اهل شهرستان سقز، یکی از آنها است که به دست نامزد خود کشته و سپس به آتش کشیده شد. جسد او روز گذشته ۱۸ خرداد ۱۴۰۰ پس از گذشت چهارده روز در جاده سنندج به سقز توسط ماموران اداره آگاهی این شهرستان کشف و عصر دیروز به خاک سپرده شد.
جزئیات ماجرا از زبان عموی گلاله
«عباد شیخی» عموی گلاله میگوید که «کیومرث ضرغامی»، نامزد برادرزادهاش در جریان بازجوییهای خود در اداره آگاهی سقز اعتراف کرده است که علت و انگیزه او برای قتل و کشتن نامزدش اختلاف بر سر مسئله کار کردن گلاله بوده است. او سر این مساله با گلاله درگیر شده و حین درگیری با مشتی که به سر گلاله زده سر او به ستون ماشیناش خورده و بیهوش شده است: «اما چون کیومرث تصور میکرده گلاله مرده است، برای فرار از عواقب قابل پیشبینی قتل او با ریختن چهار لیتر بنزین بر بدن و لباسهای گلاله، او را به آتش کشیده تا اثری از جنایت باقی نماند. کیومرث پس از قتل گلاله دیگر به سقز بازنگشت و متواری شد.»
او اضافه کرد اگرچه اختلاف اصلی کیومرث ضرغامی پافشاری گلاله برای کار کردن بوده اما این در حالی است که «کیومرث قبل از عقد در حضور هر دو خانواده این شرط را قبول کرده بود و کل خانواده هم در جریان این توافق هستند چون پدر گلاله از همان روز اول بر همین مسئله، یعنی کارکردن گلاله، تاکید کرده بود.»
کیومرث ضرغامی، کارمند بانک سپه سقز و گلاله هم لیسانس حقوق و کارمند یک دفتر وکالت در همین شهر بود. این دو خانواده، نسبی هم فامیل هستند و از تاریخ عقد و دوره نامزدی آنها هم هشت ماهی میگذرد. پانزده روز قبل کیومرث ضرغامی پس از کسب اجازه از پدر گلاله به همراه نامزدش برای خوردن شام بیرون میروند. اما گلاله قرار نیست دیگر به خانه باز گردد.
به گفته آقای شیخی، حوالی ساعت یازده همان شب مادر کلاله به او زنگ زد تا به خانه برگردند . حدود نیم ساعت بعد از تماس اول، دوباره به آنها زنگ می زند؛ اما هم گلاله و هم کیومرث موبایل شان خاموش شده است : « کیومرث راننده ماهری نبود برای همین نگران شدم که مبادا تصادف کرده و بلایی سرشان آمده باشد. بنابراین ، از شدت دلهره و نگرانی بلافاصله به بیمارستان ها، پزشکی قانونی و اداره آگاهی سرزدیم اما خبری از آنها نبود . »
آقای شیخی می گوید آن شب تلاششان برای یافتن کلاله و کیومرث بی نتیجه ماند تا این که صبح روز بعد کیومرث تلفنی به برادرش خبر داد که گلاله را کشته و جسدش هم جایی همان اطراف شهر است: « وقتی خبردار شدیم بلافاصله شکایت از کیومرث را در اداره آگاهی سقز ثبت و کل خانواده را برای یافتن جسد گلاله در اطراف سقز بسیج کردیم تا جسد را بیابیم اما اثری از جسد و آثار آن نبود . » گفته آقای شیخی، کیومرث ضرغامی، بر اساس اعترافاتش، بامداد ششم خرداد پس از قتل و به آتش کشیدن گلاله بلافاصله متواری شد.
اما همان روز با شخصی به نام « پیمان غفاری »، که نزدیک ترین دوست او است ، تماس گرفته و از او می خواهد که بی سروصدا خود را به تهران برساند تا در سفر شمال همراه او باشد: « اما کیومرث پس از چند روز از پیمان می خواهد که از آستارا به سقز برگرد و علاوه بر تحویل و رساندن طلا و جواهرات گلاله به خانواده خودش، سروگوشی هم آب بدهد تا ببیند اوضاع از چه قرار است.» آقای شیخی می گوید چهار روز قبل، ساعت سه ونیم شب یکی از نزدیکان خانواده ما خبر بازگشت مخفیانه « پیمان غفاری » به سقز و ملاقات با خانواده کیومرث را داد.
خانواده کیومرث قصد داشتند برای جلوگیری از کشف محل اختفای او، پیمان را به بوکان منتقل کنند که بلافاصله وارد عمل شدیم و در نزدیکی « پاسگاه صالح آباد » سقز او را بازداشت کرده و بلافاصله تحویل اداره آگاهی دادیم. پیمان همان شب در اداره آگاهی علاوه بر اعتراف به همدستی با کیومرث، محل اختفای او را هم لو داد. ما هم بلافاصله به همراه بازپرس پرونده و دو مامور دیگر آگاهی راهی شمال شدیم . »
دیدگاه تان را بنویسید