مرد عاشق زن صیغه ای و دخترش را کُشت!
ریحانه را به قتل رساندم. در خانه منتظر ماندم تا شبنم، دختر ریحانه، از مدرسه به خانه بیاید. وقتی آمد، او را هم کشتم!
هفت سال قبل مأموران آتشنشانی در جریان آتشسوزی هولناکی در یک خانه مسکونی قرار گرفتند و بعد از اطفای حریق مشخص شد یک مادر و دختر که در خانه بودند، جانشان را از دست دادهاند.
با انتقال اجساد به پزشکی قانونی، کارشناسان آتشنشانی به پلیس گزارش کردند آتشسوزی عمدی بوده است؛ به این ترتیب اجساد در پزشکی قانونی مورد معاینه دقیق قرار گرفت و متخصصان پزشکی قانونی هم اعلام کردند مرگ این دو نفر در واقع دیگرکشی است و مادر و دختر ابتدا به قتل رسیده و سپس سوزانده شدهاند. به این ترتیب پرونده قتل مادر و دختر به نامهای ریحانه و شبنم به جریان افتاد.
وقتی مأموران از همسایههای ریحانه بازجویی کردند، یکی از آنها گفت خواستگار ریحانه را در اطراف خانه دیده است. او گفت: ریحانه خواستگار سمجی داشت که دستبردار نبود و نهتنها ریحانه بلکه همه ما را عاصی کرده بود. روز حادثه هم آن جوان را این اطراف دیدم. او اصرار داشت با ریحانه ازدواج کند، اما ریحانه میگفت به دخترش فکر میکند و حاضر نیست فرزندش دچار مشکلی شود.
در ادامه تحقیقات، مأموران سراغ مرد جوان رفتند و موفق شدند او را در کهریزک شناسایی و بازداشت کنند. این مرد که مهران نام دارد، اتهام قتل را رد کرد و گفت در مرگ ریحانه نقشی نداشته است، اما وقتی مأموران کیف ریحانه را در مخفیگاه او پیدا کردند، متوجه شدند او دروغ میگوید.
مهران در بازجوییهای بعدی قتل را قبول کرد و گفت: من به ریحانه علاقه داشتم و از او درخواست ازدواج کرده بودم، اما ریحانه قبول نمیکرد. با اصرار به عقد موقت من درآمد. زندگی با او برایم خیلی خوب بود. درخواست کردم عقد موقت را دائم کنیم، باز قبول نکرد. من از ریحانه کوچکتر بودم، اما زندگی خوبی داشتم. مقاومت او برایم شکبرانگیز بود تا اینکه یک روز وقتی به خانهاش رفتم، در اتاق او یک تلفن همراه پیدا کردم. ریحانه شماره آن گوشی را به من نداده بود. من هم عصبانی شدم و خودم همه شمارههای داخل گوشی را نگاه کردم و به شماره یک مرد غریبه رسیدم. این مسئله من را خیلی ناراحت کرد و سر این موضوع با هم درگیر شدیم و من ریحانه را به قتل رساندم. در خانه منتظر ماندم تا شبنم، دختر ریحانه، از مدرسه به خانه بیاید. وقتی آمد، او را هم کشتم و بعد خانه را آتش زدم و فرار کردم.
با اعترافات این مرد، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 71 وقت دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی اولیایدم هر دو مقتول در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند. خواهر ریحانه که در جریان روابط مقتول بود، گفت: مهران نام دیگری از خودش به ما گفته بود و ما هویت واقعیاش را نمیدانستیم. او خواهرم را دیده و عاشقش شده بود، اما خواهرم به دخترش فکر میکرد و دوست نداشت کس دیگری در زندگیاش باشد. مهران آنقدر اصرار کرد که خواهرم قبول کرد با او ارتباط داشته باشد. البته شرط کرده بود وقتی دخترش در خانه است، نمیتوانند همدیگر را ببینند. آنها عقد موقت کرده بودند. بعد از صیغه بود که خواهرم متوجه شد مهران دروغ گفته و کار درستوحسابی هم ندارد. او حتی خرجیاش را از خواهرم میگرفت. درنهایت هم خواهرم قبول نکرد با او ازدواج کند و این مرد خواهرم را کشت.
بعد از این زن، مهران در جایگاه حاضر شد و یکبار دیگر توضیح داد چطور مرتکب قتل شده است.
با توجه به مدارک موجود در پرونده، هیئت قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. رأی صادرشده مورد تأیید قرار گرفت و نام مهران در میان فهرست اعدامیان قرار داشت که در این مدت پدر و مادر ریحانه فوت کردند و وارثان آنها نیز برای اجرای حکم قصاص اقدامی نکردند. تا اینکه مهران از دادگاه درخواست آزادی کرد.
او با درخواست اعمال ماده 412 برای پروندهاش، یکبار دیگر راهی دادگاه شد. مهران در جلسه رسیدگی به درخواستش گفت: من هفت سال است در زندان هستم. پدر پیری دارم که برای نجات من تنها خانهاش را فروخت تا پول دیه را تهیه کند، اما باز اولیایدم رضایت ندادند و قصاص هم نکردند. حالا هم پدرم و خواهرانم در سختی و فشار شدیدی زندگی میکنند. من درخواست دارم با توجه به اینکه اولیایدم برای قصاص اقدامی نمیکنند، کمک کنید تا آزاد شوم بلکه بتوانم به پدرم برسم. من قبل از زندان در یک کارگاه شریک بودم و پول خوبی به دست میآوردم، اما زندان باعث شد شغلم را هم از دست بدهم. من درخواست آزادی دارم.
بعد از گفتههای متهم، وکیلمدافع او نیز درخواست آزادی موکلش را با توجه به شرایطی که داشت، ارائه داد. به این ترتیب قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
دیدگاه تان را بنویسید