رضا رویگری و همسرش با 43 سال اختلاف سنی! + عکس
پای صحبت های رضا رویگری؛ از ازدواجش تا گلایه اش از رفیقان
اگر به شما بگویند یک هنرمند را که مجموعه خوبی از صدا و تصویر است نام ببرید بیبرو برگرد یاد رضا رویگری میافتید. رویگری چه در دهه شصت که جوان اول سینمای ما بود و چه حالا که خودش در گذار از شصت و چند سالگیاش قرار دارد همیشه مرد خوشتیپی بوده که همه میخواستند مثل او باشند. کیان ایرانی سریال مختار این روزها حالش خوب نیست.
آنچه او را بیش از بیماری آزار میدهد روزهای کمکاریاش است و روزهای دوری از بازیگری یا به قول خودش آن شکل از بازیگری که دوستش دارد. راستش صحبت کردن با بعضی چهرهها بهانه نمیخواهد چون همیشه طراوت و تازگی ناب خودشان را دارند و اگر آن طرف ماجرا مرد خوشصحبتی چون رویگری باشد که دیگر این گفتوگو رنگوبویی دلنشینتر هم پیدا میکند.
یک قانون نانوشته در دیدار با رویگری وجود دارد با این مضمون که «اگر کنار او بودید و به شما خوش نگذشت، ایراد از شماست!» مصاحبه با او و همسر محترمش تارا کریمی که این روزها همراهترین یار زندگی این ستاره است سرشار از ناگفتههایی است که نظیرش را شاید تا به حال در مصاحبههای دیگری از آنها نخواندهاید. پاسخ همه کنجکاویهای شما در دل این چند صفحه با جوابهای رک، صادقانه و بیرودربایستی رویگری و همسرش داده شده است.
این روزها بیشتر از چه کسی دلگیر هستید؟
رضا: از اینکه سلامتی ندارم چون آدمی پرجنب و جوش بودم و این وضعیت خیلی آزارم میدهد. البته خدا را شکر حالا حالم بهتر است و خوب هم خواهم شد. گاهی شده دعوت به کار شده و رفتهام اما بعد که وضعیت مرا میبینند منصرف میشوند و دیگر تماس نمیگیرند و این آزارم میدهد. دوست دارم به این آدمها بگویم اگر رویگری کیان «مختارنامه» را میخواهید باید تمام سرمایه فیلم خود را به من بدهید. البته بخشی از دلگیری من مربوط به آدمهاست؛ منظورم مردم نیست چون مردم همیشه و همه جا واقعا به من لطف دارند؛ منظورم آدمهایی است که شایعات درست و پخش میکنند. شایعاتی مانند اینکه من مردهام. حالا دیگر با گستره رسانههای اجتماعی هرکسی میتواند به راحتی این کار را بکند. گاهی هم خبر پخش میکنند که باز سکته کردهام؛ در حالی که من فقط یک بار سکته کردم. خدا را شکر الان بهترم و همراه آقای احمدلو سریال کار میکنم.
رضا: دوستان محبت دارند اما از بعضیهایشان توقع داشتم دستکم زنگی به من میزدند. بعضیهایشان اصلا مرا یادشان رفته است. خدا نکند کسی به این بیماری دچار شود اما هیچکس نمیتواند مطمئن باشد اتفاقی برایش نمیافتد. من در یک لحظه اینطور شدم. کسی انرژی مرا در سینما نداشت. حتی خود آقای میرباقری سر سریال «شاهگوش» به من میگفت تو در انرژی روی مرا هم کم کردی.
دوره درمان خود را سپری میکنید. . .
رضا: بله، فیزیوتراپی را ادامه میدهم. کارهایی مانند کاراتراپی و نوازشدرمانی حتی طب سوزنی هم انجام میدهم که البته دردناک است ولی میترسم آب بخورم چون مثل آبکش تمام تنم سوراخ شده است.
دلتان برای بازیگری تنگ شده؟
رضا: برای هیچ چیزی به اندازه بازیگری دلتنگ نیستم. البته نقش خوب؛ یعنی آن نقش و بازیای را که دوست دارم. الان هم بازی میکنم اما نه آنطور که باید. حتی صدایم مشکل پیدا کرده و نهتنها نمیتوانم بخوانم بلکه احساس بیان دیالوگی من نیز از بین رفته است.
چقدر دوست دارید که آقای رویگری به بازیگری برگردند؟
تارا: باور کنید دعای شب و روز من همین است که رضا هر چه زودتر خوب شود و به سر کارش بازگردد. چون میدیدم آن زمان که کار میکرد چقدر حال و روحیهاش خوب بود. درست است که در خانه کارهای مختلفی انجام میدهیم که حوصلهمان سر نرود و به بیماریاش فکر نکند؛ اما به هر حال او هم یک مرد است که ماندن در خانه آزارش میدهد.
به بازیگری علاقه ندارید؟
تارا: معتقدم بازیگری نشأت گرفته از احساسی درونی است که توانایی آن باید ذاتا درون فرد وجود داشته باشد. گرچه عموم مردم فکر میکنند میتوانند بازیگر شوند.
من و همسرم
رضا: قرار بود فیلمی بسازم که متاسفانه نشد. به خصوص با وضعیت اقتصادی فعلی افراد کمتر در سرمایهگذاری ریسک میکنند. خرید زمین، سکه، ارز و. . . امروز بیشتر به صرفه است. برج میسازند و بعد پورشه و مازاراتی زیر پایشان میاندازند؛ پس چرا بیایند در سینما؟ البته با تعدادی از دوستانم در حال آمادهسازی دفتر تهیه فیلم برای فیلمسازی هستیم.
رضا: چون چپ دست هستم بعد از سکته دست چپم کار نمیکند. حتی میخواستم پرتره همسرم را بکشم اما نمیتوانم قلم در دست بگیرم.
شما هم کار هنری انجام میدهید؟
تارا: قبلا در خارج از ایران کار مدلینگ انجام میدادم الان گاهی تمرین دف میکنم؛ در کنارش قالیبافی را هم دنبال میکنم.
تصمیم نگرفتید در این مدت نمایشگاه نقاشی بگذارید؟
رضا: فقط چند تابلو در ایران دارم. همه آثارم در آمریکاست. گفتهام اگر بشود برایم بفرستند که نمایشگاهی برگزار کنم.
برنامهای برای موسیقیتان نداشتید؟
رضا: چرا. تصمیم داشتم از بهترین کارها در سه آلبومم کنسرت بزرگی بگذارم اما دیگر نمیتوانم چون صدایم رفت. اگر مریض نشده بودم برنامههای زیادی داشتم.
خانم کریمی شما صدای آقای رویگری را دوست دارید؟
تارا: عاشق صدایش هستم. خب تن صدای رضا خیلی زیباست. اما بعد از بیماری وقتی کاری را خواندند و شنیدم اصلا مانده بودم که واقعا این صدای خودش است؟ چیزی که واقعا میخواهم این است که رضا یک بار دیگر بتواند بخواند.
آقای رویگری از کارهای خودتان آرشیوی دارید؟
رضا: همه را ندارم. گاهی هم کارهای خودم را در خانه دوره میکنم و میبینم. هنوز «شاهگوش» را کامل ندیدهام. خیلی از آن تعریف میکنند؛ حتی داوود میرباقری میگوید: «رضا بازی خوشگلت را در این کار هم آوردی.» به نظرم بد نیست آدم گاهی کارهایش را ببیند. گاهی آهنگهایی را که خواندهام میشنوم دلم میگیرد که دیگر نمیتوانم بخوانم. امیدوارم زودتر برگردم به همان روزها.
هیچ برنامهای برای کار مشترک با همسرتان نداشتید؟
رضا: دلم میخواست اگر فیلمی ساختم که نقش خوبی داشت به او بدهم. طرحی از زندگی خودم را فیلمنامه کردهام که اگر روزی آن را ساختم نقش مادرم را به تارا میدهم.
دیدگاه تان را بنویسید