|

علت درگذشت ابراهیم گلستان نویسنده و فیلم ساز چه بود؟+ بیوگرافی

ابراهیم گلستان کارگردان، داستان‌نویس و مترجم و عکاس برجسته ایرانی در منزل مسکونی اش در بریتانیا درگذشت

لینک کوتاه کپی شد

ابراهیم گلستان روز گذشته در منزل مسکونی‌اش در بریتانیا و در کنار خانواده اش درگذشت. 

به گزارش «شایانیوز» ابراهیم گلستان از فیلمسازان برجسته کشور دهه‌ها در زمینه‌های مختلفی چون کارگردانی، عکاسی، نویسندگی، روزنامه‌نگاری و مترجمی به فعالیت پرداخت و در اغلب این حوزه‌ها آثاری درخشان و ماندگار از خود به جا گذاشته است.

مراسم خاکسپاری او در انگلستان به طور خصوصی برگزار خواهد شد.

آقای گلستان کارگردان، داستان‌نویس و مترجم و عکاس بود و سبکی نو در سینما و ادبیات ایران بنا کرد.

ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلم‌ساز ایرانی است. او در سال ۱۳۴۰ برای فیلم یک آتش موفق به دریافت مدال برنز جشنوارهٔ فیلم کوتاه ونیز شد. این جایزه، اولین جایزهٔ بین‌المللی برای یک کارگردان ایرانی به‌شمار می‌رود.

زندگی نامه ابراهیم گلستان

سید ابراهیم تقوی شیرازی معروف به ابراهیم گلستان در 26 مهر سال 1301 درست یک قرن پیش در شیراز متولد شد. پدربزرگ او، آیت الله سید محمد شریف تقوی شیرازی، از مجتهدان وقت بود و پدرش هم به تبع پدربزرگ این مسلک را پیش گرفت؛ اما آن را نیمه‌تمام گذاشت. پدرش صاحب روزنامه‌ی گلستان در شیراز بود. گلستان دوره‌ی متوسطه را در دبیرستان شاهپور شیراز به اتمام رساند و در همین دوران در خانه زبان فرانسوی می‌آموخت. از همان زمان علاقه‌اش به کتابخوانی آشکار شد و در این‌باره خاطره‌ای تعریف می‌کند که در مدرسه ته صف می‌­نشست و کتاب‌هایی چون سه تفنگدار و کنت مونت کریستو می‌خواند. در همین ایام هم نخستین ترجمه‌ی خود را به‌عنوان سرگرمی با دور دنیا در هشتاد روز نوشته‌ی ژول ورن شروع کرد.

گلستان در دهه‌ی بیست به قصد تحصیل در رشته‌ی حقوق به تهران رفت، اما به دلیل عضویت در حزب توده از ادامه‌ی تحصیل منصرف شد و آن را نیمه‌کاره رها کرد. او مدتی مسئول حزب توده در مازندران شرقی بود، اما در سال 1326 از این حزب جدا شد که علتش جاه‌طلبی‌های فردی اعضای آن بود. در همین سال نخستین داستان کوتاه خود یعنی به دزدی رفته‌ها را منتشر کرد.

بعد از جدایی از حزب در اداره‌ی انتشارات شرکت نفت ایران و انگلستان در آبادان مشغول به کار شد و مترجم دیلن تامس، یکی از کارگزاران شرکت، بود. او مدتی دبیر انتشارات شرکت نفت شد و در همین مدت ترجمه‌ی آثار معروفی را آغاز و آنها را در نشریه‌ی روزانه­ اخبار منتشر کرد. سرانجام در سال 1333 عهده‌دار دفتر کنسرسیوم بین المللی نفت ایران شد که در آن فیلم، عکس و دفترچه‌های تبلیغاتی تهیه می‌کرد. او در اواخر دهه‌ی سی استودیو گلستان را تأسیس کرد و به درخواست شرکت نفت دو فیلمِ «یک آتش» و «موج و مرجان و خارا» را ساخت. فیلم مستند یک آتش جایزه‌ی برنز جشنواره‌ی فیلم کوتاه ونیز را از آن خود ساخت.

گلستان با بسیاری از بزرگان ادبیات ایران چون شاملو، اخوان، نیما، فروغ فرخزاد، صادق هدایت و ... هم دوره و با بسیاری‌شان دوست بود. او درباره‌ی هر کدام از این بزرگان نظراتی داده است که اغلب موجب انتقاد از وی شده است. برای مثال در مصاحبه‌اش با رادیو فردا گفته است که سبک شاملو را دوست ندارد، اما نیما را بسیار می‌پسندد. مصاحبه‌ای هم درباره‌ی فروغ فرخزاد دارد که مشخص می‌کند ارتباط عاطفی و چیزی عمیق‌تر از دوستی و همکاری بین گلستان و فروغ بوده است.

گلستان در 1321 با دخترعمویش، فخری گلستان، ازدواج کرد که حاصل آن دو فرزند به نام های لیلی و کاوه بودند. کاوه گلستان، عکاس و خبرنگار ایرانی، در سال 2003 در جنگ عراق و آمریکا کشته شد و لیلی گلستان، مترجم، نویسنده و مدیر گالری گلستان است. او همچنین مادر مانی حقیقی، بازیگر و کارگردان سینما، است. 

آثار ابراهیم گلستان

آثار گلستان را می‌توان در حوزه‌های ادبی و هنری گوناگونی مانند فیلم‌سازی، نویسندگی، ترجمه و... بررسی کرد. در ادامه به شرح بخشی از کارنامه‌ی هنری او می‌پردازیم.

فیلم‌سازی

از جمله فیلم‌های داستانی گلستان می‌توان به خواستگاری (1341)، خشت و آینه (1343) و اسرار گنچ دره‌ی جنی (1350) اشاره کرد. باقی فیلم‌های او مستندهای کوتاهی هستند که از بین آنها باید به از قطره تا دریا (1336)، تپه‌های مارلیک (1342) و گنجینه‌های گوهر (1344) اشاره کرد. گلستان همچنین تهیه‌کننده‌ی فیلم خانه سیاه است _مستندی به کارگردانی فروغ فرخزاد_ بوده است.

تپه‌های مارلیک

این فیلم مستند پانزده‌دقیقه‌ای شرحی از گذشته‌ها و نبش قبر خاطرات است. در فیلم تصاویری از باستان‌شناسان و افرادی نشان داده می‌شود که در حال بیرون آوردن اجساد و اشیاء از قعر خاک هستند؛ اما صدایی که ماجرا را روایت می‌کند، بیشتر بار عاطفی و حسرت‌آمیز دارد تا اینکه اکتشافی علمی و تاریخی را بازگو کند. در سال 2019 نسخه‌ی ترمیم‌شده‌ای از این فیلم در جشنواره‌ی فیلم ونیز نمایش داده شد.

خشت و آینه

خشت و آینه ماجرای ورود یک نوزاد به زندگی هاشم و تاجی است. این نوزاد که مادرش او را در تاکسی هاشم جا می‌گذارد، به خانه‌ی او راه پیدا می‌کند و کم‌کم تاجی دلبسته‌‌اش می‌شود؛ تا جایی که این دو تصمیم می‌گیرند کودک را به سرپرستی بگیرند. با این وجود هاشم در لحظات آخر از تصمیمش برمی­گردد و کودک را به پرورشگاه تحویل می‌دهد. تاجی هم آشفته از این تصمیم به پرورشگاه می‌رود، اما با دیدن آن همه کودک بی‌سرپرست حیرت‌زده و مستأصل می‌شود. از بازیگران این فیلم می‌توان به زکریا هاشمی، تاجی احمدی، جمشید مشایخی و پری صابری اشاره کرد.

آثاری که ابراهیم گلستان ترجمه کرده

از کتاب‌هایی که گلستان ترجمه کرده است می‌توان به مارکس و خلاصه‌ای از مارکسیسم، زندگی خوش و کوتاه فرنسیس مکومبر، کشتی‌شکسته‌ها، هکلبری فین و دون‌ژوان در جهنم اشاره کرد.

نمایشنامه‌ی دون ژوان در جهنم نوشته‌ی جرج برنارد شاو

«پیرزن: ببخشید، من خیلی تنهام این جا هم خیلی بدجوری است. دون ژوان: تازه آمده‌اید؟ پیرزن: بله، گمان می‌کنم امروز صبح مردم، توی رخت خواب بودم و خانواده‌ام دوروبرم بودند و چشم‌هام را دوخته بودم به صلیب، بعد تاریک شد و وقتی که روشنی برگشت همین روشنی بود که درش راه می‌روم اما هیچ چیزی را نمی‌بینم. ساعت‌هاست که توی این تاریکی وحشتناک سرگردانم. دون ژوان: آه، هنوز حس زمان را گم نکرده‌اید؛ اما توی ابدیت به همین زودی‌ها گمش می‌کنید. پیرزن: کجا هستیم؟ دون ژوان: در جهنم.»

دون ژوان در جهنم نمایشنامه‌ای است از وقایع بعد از مرگ دون ژوان. احتمالاً اسم دون ژوان برایتان آشناست، چراکه چندین کتاب با این عنوان نوشته شده است. برای نمونه می‌توان از سرگذشت دون ژوان نوشته‌ی دومینیک راون، دون ژوان از زبان خودش نوشته‌ی پیتر هانتکه و دون ژوان نوشته‌ی مولیر نام برد. حتی صادق هدایت هم داستانی کوتاه به نام «دون ژوان کرج» نوشته است که در مجموعه داستان سگ ولگرد آمده است. به همین سبب مختصری از احوالات او را بیان می‌کنیم: «دون ژوان اعیان‌زاده‌ای بوده است از مردم قرون وسطی، شاید، شاید هم تنها تصور و مثالی بوده است از تجسم شور حیات و حس جسم، زائیده‌ی ذهن مشترک مردم در زمینه‌ی یک تمدن مسیحی. برای همین هرگاه یادی از او می‌رفته است با یادی از شیطان و وابستگی به دنیای دوزخی همراه بوده است.»

نمایش کوتاه و در یک پرده است و تنها چهار شخصیت دارد: آنا (پیرزن)، مجسمه (پدر آنا)، دون ژوان و شیطان. نویسنده کنایه‌وار افراد بسیاری چون دکارت، میلتون و بزرگان کلیسا را به باد انتقاد می‌گیرد و این کار را به‌شکلی خنده‌آور و طنازانه انجام می‌دهد. تمامی دیالوگ‌ها در دوزخ اجرا می‌شوند و معنای نهفته در آنها بسیار تأمل‌برانگیز است. بخش اصلی ماجرا بحث بین شیطان و ژوان است که در آن ژوان طرفدار نیروی زندگی و کمال‌گرایی است، اما شیطان به لذت و خوشگذرانی معتقد است. از میان این گفت­وگوها می‌توان به شخصیت ژوان پی برد که آسمانی است و برای همین از دوزخ خسته شده و قصد دارد به بهشت برود. شخصیت دون ژوان در این اثر کمی با شخصیت شناخته‌شده‌اش متفاوت است و از آن فاصله می‌گیرد. پیش‌تر ذکر شد که نام او یادآور نام شیطان است، اما در این اثر ژوان در مقابل اندیشه‌های شیطان قرار می‌گیرد. در حقیقت نویسنده تمثیلی از بهشت و دوزخ را به مخاطب نشان می‌دهد؛ تصویری که در آن بهشت جایی است در آرامش کامل که آدمی فرصت اندیشیدن و رشد کردن دارد و جهنم جایی است مملو از عیاشی و خوشگذرانی؛ جایی برای روح­های متوسط و بی‌دغدغه.

ترجمه‌ی گلستان کاملاً روان است و خواننده به‌راحتی متن را پیش می­برد. هر چند گاه از کلماتی استفاده می‌کند که برای مخاطب امروزی کمی ناآشناست.

پیشنهادات ویژه

پیشنهادات ویژه

دانش آراستگی

دیدگاه تان را بنویسید

 

از نگاه ورزش

خانه داری

تفریح و سرگرمی

دنیای سلبریتی ها

عصر تکنولوژی