مقصر گرانیهای اخیر کشف شد!
این روزها درباره هرچه حرف بزنی به جز گرانی و افزایش دلار و سکه خودت را سنگ روی یخ کرده ای.
سید عبدالجواد موسوی نوشت: این روزها درباره هرچه حرف بزنی به جز گرانی و افزایش دلار و سکه خودت را سنگ روی یخ کرده ای. یعنی گوشی برای شنیدن یافت نمی کنی. و چه دشوار است شغل و پیشه برخی از همکاران من که در چنین بلبشویی باید از فرهنگ و هنر و مقولاتی از این دست سخن بگویند.
به گزارش «شایانیوز» و به نقل از خبرآنلاین، محترمانه ترین حرفی که خواهند شنید این که: نفستون از جای گرم در می آد؛ شکم آدم که سیر باشه همینه دیگه. حق هم دارند.
وقتی می فرمایند: کادالفقر ان یکون کفرا؛ دیگر تکلیف شعر و ادبیات و هنر مشخص است. آن جا که ایمان فلک به باد می رود و استوار ترین عقاید به زانو در می آیند سخن گفتن از چیزهایی که به قول مردم کوچه و بازار نان نمی شود به چه کار می آید؟
در چنین اوضاع مصیبت باری من هم هوس کردم از کار و بار این اوضاع آشفته سر در بیاورم. یعنی واقعا بفهمم چه شد که این گونه شد؟ چه عواملی باعث این تورم افسار گسیخته شده؟ مگر قرار نبود با یکدست شدن حاکمیت مشکلاتی از این دست که رهاورد مشتی غربزده واداده سازشکار بود از این مملکت رخت بربندد؟ مگر نگفتند اگر کار بیفتد دست بچه های متعهد و معتقد دیگر خبری از گرانی و ترافیک و بی نظمی در حکمرانی و سیاست خارجی منفعلانه و این حرف ها نخواهد بود؟ پس چه شد؟ احتمالا موانعی دیگر در کار است وگرنه روی کاغذ و هنگام نطق های انتخاباتی که مشکلی نبود. برای یافتن چنین پاسخی از صبح دارم توی رسانه های مدافع دولت می چرخم. سراغ رسانه های منتقد نرفتم که مشتی مغرضند و کاری جز نق زدن هم بلد نیستند. روزنامه ای که برمی دارد تیتر می زند: طغیان گوشت؛معلوم است که حرفی برای گفتن ندارد. اصلا چه معنی دارد مطبوعات هر آن چه را که اتفاق می افتد بردارند و فرو کنند در چشم مخاطب؟ درود بر وزارت ارشاد دولت کارآمد که درجا حکم به توقیف این رسانه معلوم الحال داد تا مسئولان بتوانند در آرامش گره از کار فروبسته خلق خدا بگشایند.
و اما آن چه از رسانه های مدافع دولت گیرم آمد این که: مقصر اصلی این اوضاع دولت های پیشینند. البته نه همه پیشینیان. بیشتر از همه دولت روحانی و بعد خاتمی. عقب تر نمی روند. اگر هم بروند دولت معجزه هزاره سوم را ندید می گیرند و با یک پرش هشت ساله می رسند به دولت خائن سازندگی. میرحسین موسوی هم که دوازده سال است در حصر است پای ثابت همه فجایع مملکت است از ۸۸ به این طرف. به نظرم زیادی دارد با او مماشات می شود.
وقتی عنصری در حصر این همه قدرت دارد که یک تنه هم مملکت را به آشوب بکشد هم خارجی ها را به طمع حمله به ایران بیندازد و هم قیمت سکه و دلار را از ته کوچه ای بن بست بالا و پایین کند چرا باید حق حیات داشته باشد؟ واقعا این همه رافت و رحمت را در حق یک خرابکار نمی فهمم.
برگردیم به آن دولت های پیشین خائن. آن ها چه کردند که این طوری شد؟ بله. اگر آن ها در مقابل غرب کوتاه نمی آمدند و مثل دولت کنونی از شعارهای انقلابی پا پس نمی کشیدند الان خبری از تورم نبود. چنان که در دولت آقای احمدی نژاد سر سوزنی اثری از گرانی نبود. و تازه اگر اصلاح طلب ها سنگ اندازی نمی کردند الان هر ایرانی یک ویلای هزار متری داشت.آن چه باعث شده ما به چنین وضعی دچار شویم طرح بحث گفت و گوی تمدن ها و بعد هم برجام بود. و البته قبل تر از همه این ها طرح بحث تنش زدایی در سیاست خارجی دولت آقای هاشمی. خب مگر این ها در یک انتخابات انقلابی به زباله دان تاریخ فرستاده نشدند؟ چرا؛ اما به زعم هواداران حاکمیت یکدست عوامل رسانه ای آن ها آرام نمی نشینند. عوامل رسانه ای آن ها کدامند؟ یکیش همان اکبر منتجبی علیه ما علیه که روزنامه اش طبق یک اقدام انقلابی توقیف شد و دیگری آن چند خبرنگاری که فعلا در چنگ قانون گرفتارند و چند مزدور مواجب بگیر دیگر که در رسانه های معلوم الحال در حال فتنه گری اند. والله شوخی نمی کنم. این ها که گفتم ترجمه صریح و سریع و خودمانی از تحلیل های دوستان مدافع وضع موجود است.
خب، با چنین تحلیل هایی واقعا توقع دارید مشکلی حل شود؟ مگر شرط نخست حل یک مشکل آن نیست که آن را درست طرح کنیم و بعد به جای انکار آن را به رسمیت بشناسیم و سرانجام عاقلانه به حل و فصل آن بپردازیم؟ این که همان از اول مسئله را غلط طرح کنیم نه تنها مشکلی را حل نخواهد کرد که باری خواهد فزود بر بارهای پیشین. خط غلط دفتر غلط املا غلط انشا غلط.
آقای رئیسی و دوستانش از همان ابتدا که عزمشان را جزم کرده بودند برای در دست گرفتن قوه مجریه به صراحت می گفتند مشکل این مملکت نه تحریم است و نه زیرساخت ها و بهانه هایی از این دست. مشکل این مملکت فقط و فقط مدیریت است و لاغیر. خب بفرمایید این هم از مدیریت. تازه آن هم بدون هیچ مانع و دست اندازی.
تازه آن هم با حمایت تام و تمام و همه جانبه همه نهادها. از صدا و سیما گرفته تا بقیه دوستان. فقط مانده است چند خبرنگار و نویسنده شاخ شکسته که در حد وسع خود و محدودیت های رسانه ای گاهی چیزهایی می نویسند. پیشنهادم این است که دوستان معطل نکنند. اگر حقیقتا این ها مانع قطار پیشرفت هستند به آن ها رسما تذکر بدهند. اگر گوش نکردند پدرشان را دربیاوند. به مردم هم حقیقت را بگویند. مطمئن باشند آن ها هم قبول خواهند کرد.
دیدگاه تان را بنویسید