ماجرای عجیب فرار 2 دختر جوان از چنگ شیطان بدبوی مشهد
جوان متهم به تجاوز در اعترافات خود به پلیس گفت: تاکنون در حاشیه ایستگاههای سیدرضی، کوثر، دانشآموز، صیاد شیرازی و هفت تیر اقدام به آزار و…
دو دختری که از دام هولناک یک متهم به تجاوز گریخته اند، با مراجعه به پلیس آگاهی این شیطان هوسران را شناسایی کردند. به گزارش خراسان، این متهم ۳۱ ساله که «حسن. ت» نام دارد، پس از آن که با همکاری خانوادههای قربانیان و نیروهای حراست متروی مشهد به چنگ نیروهای انتظامی افتاد، بلافاصله به اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی منتقل شد و مورد بازجوییهای تخصصی قرار گرفت. او در حالی به آزار و اذیت هفت دختر جوان و نوجوان در لابه لای بوتههای شمشاد و در نزدیکی ایستگاههای مترو اعتراف کرد که بررسیهای مقدماتی حکایت از آن داشت که دختران دیگری نیز طعمه این جوان شیطان صفت شده اند. یکی از این دختران با بیان این که ۲۰ سال دارد، درباره چگونگی ماجرا گفت: حدود ساعت ۸ شب بود که طبق معمول در یکی از ایستگاههای مترو در بولوار وکیل آباد از قطار شهری پیاده شدم و به طرف منزل مان به راه افتادم، اما هنوز از ایستگاه بیرون نیامده بودم که این جوان در حالی که تعدادی کپی از برگههای آزمایشگاهی و آرم پزشکی در دست داشت، با چشمانی گریان و بغض آلود مقابلم قرار گرفت و گفت: همسرم باردار و بیمار است. او به خاطر شدت بیماری کنار بولوار افتاد و به تنهایی نتوانستم او را به بیمارستان برسانم! مردان نامحرم نمیتوانند کمکم کنند، شما را به خدا به دادم برسید! زنم از دستم میرود! و ... این دختر جوان ادامه داد: آن قدر طبیعی نقش بازی میکرد و اشک میریخت که هیچ گاه تصور نمیکردم او دروغ میگوید! با نگرانی و اضطراب به همراه او رفتم تا محل افتادن همسرش را نشانم بدهد، ولی دیدم او درون بوتههای شمشاد حاشیه بولوار رفت. یک لحظه در جا ایستادم و با خودم فکر کردم چرا او همسرش را لای بوتهها برده است ...! او که اول گفت همسرش در حاشیه بولوار روی زمین افتاده است. دیگر به اصرارهایش مشکوک شدم و در همان مکان ایستادم، به او گفتم من داخل بوتهها نمیآیم، دروغ میگویی! ولی آن جوان که دست و پایش را گم کرده بود همچنان اصرار داشت که نزدیکتر بروم و همسرش را ببینم. به رفتارهایش مشکوک شده بودم و به همین دلیل از همان جا راهم را کج کردم و به آن طرف بولوار رفتم. در همین حال، دختر جوان دیگری نیز که با خوش شانسی از چنگ او گریخته بود، درباره این ماجرا گفت: در یک شب سرد زمستانی زمانی که از پلههای ایستگاه مترو بالا میآمدم، مرد جوانی که بوی بدی داشت، روبه رویم قرار گرفت و با التماس و خواهش ادعا کرد به داد همسر بیمار و باردارش برسم! او چنان با نگرانی و عجله و پشت سر هم تقاضای کمک میکرد که فرصت تفکر را از من گرفت. دلم خیلی به حال همسرش سوخت و به قصد کمک برای رساندن آن زن خیالی به بیمارستان از ایستگاه بیرون آمدم، اما هنوز آخرین پله را پشت سر نگذاشته بودم که مادرم با من تماس گرفت و پرسید: کجایی؟! گفتم: من همین الان از ایستگاه بیرون آمدم! مادرم گفت: من هم از مترو پیاده شدم و داخل ایستگاه هستم، چند لحظه صبر کن تا با هم برویم. در این لحظه به آن مرد جوان گفتم: خوب شد مادرم هم آمد حالا دو نفری به همسرت کمک میکنیم! اما او که گویی با شنیدن این جمله نگران شده باشد، فریاد میزد: نه! خودت بیا! مادرت پیر است و تا برسد همسرم میمیرد؟!... دختر جوان افزود: هنوز او در حال فریاد زدن بود که دیدم مادرم از پلههای ایستگاه بالا میآید، سریع به طرف مادرم رفتم و زمانی که من ماجرای زن باردار را برایش بازگو میکردم، به طرف آن جوان برگشتم که دیدم در حال فرار است. مادرم مرا خیلی نصیحت کرد که از کجا به حرفهای آن جوان اعتماد کردم؟! این جوان ۳۱ ساله که هنوز در پلیس آگاهی تحت بازجوییهای فنی قرار دارد و آخر خرداد در ایستگاه متروی سیدرضی دستگیر شد، در اعترافات خود به پلیس گفت: تاکنون در حاشیه ایستگاههای سیدرضی، کوثر، دانشآموز، صیاد شیرازی و هفت تیر اقدام به آزار و اذیت دختران کرده است. وی در عین حال داشتن چاقو هنگام اذیت دختران را انکار کرد و گفت: من گلوی طعمههایم را میفشردم و آنها را درون بوتههای شمشاد میانداختم.
دیدگاه تان را بنویسید