|

اعترافات جدید بهلول قاتل شیما؛ بهلول چرا شیما را کشت؟

اعترافات جدید بهلول قاتل شیما؛ آیا بهلول جسد شیما را در حیاط خانه دفن کرده یود؟ علت مرگ شیما دختر مفقود شده 15 ساله تهرانی چه بود؟

لینک کوتاه کپی شد

شیما ۱۵ساله، ۲۶مردادماه پارسال وقتی برای خرید از خانه‌شان بیرون رفت، ناپدید شد. وقتی پلیس در جریان گم‌ شدن او قرار گرفت، تحقیقات برای پیداکردن وی را آغاز کرد تا اینکه مشخص شد او آخرین‌بار حوالی ترمینال بیهقی سوار بر یک خودروی پژو پارس شده است. مالک خودرو مردی به نام بهلول بود که دستگیر شد، اما ادعا کرد که از سرنوشت شیما بی‌خبر است.

وی چندی بعد آزاد شد و این در حالی بود که پدر شیما عقیده داشت که بهلول راز گم‌شدن دخترش را می‌داند. او مدتی قبل فیلمی از خودش در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد و از رئیس قوه قضاییه برای پیداکردن دخترش کمک خواست؛ درخواستی که مورد قبول قرار گرفت و رسیدگی به این پرونده از سر گرفته شد. به این ترتیب، بهلول که تنها مظنون پرونده بود، بار دیگر بازداشت شد و در هفته‌های گذشته ۳روایت درباره سرنوشت شیما مطرح کرد.

روایت اول

بهلول در ابتدا چنین گفت: با ماشینم مسافرکشی می‌کردم که یک روز شیما سوار ماشینم شد و با هم حرف زدیم. در میان صحبت‌هایش متوجه شدم که با خانواده‌اش قهر کرده و نمی‌خواهد به خانه برود. چون تنها زندگی می‌کردم، شیما را به خانه‌ام دعوت کردم و گفتم می‌تواند تا زمانی که با خانواده‌اش آشتی نکرده، در خانه من بماند. او حدود ۲هفته در خانه‌ام بود اما یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم شیما نفس نمی‌کشد و مرده است. من هم جسد او را به زادگاهم بردم و کنار رود ارس دفن کردم. بعد از اعتراف بهلول، ‌تیمی از کارآگاهان جنایی پایتخت راهی محلی شدند که بهلول نشانی‌اش را داده بود اما جست‌وجوی آنها در حاشیه رود ارس برای پیداکردن جسد شیما نتیجه‌ای نداشت.

روایت دوم

بهلول چند روز بعد روایت دیگری مطرح کرد. او گفت: وقتی شیما حالش بد شد و جانش را از دست داد، جسدش را لای پتو پیچیدم و به سمت جاده چالوس رفتم. در بین راه توقف کردم و وارد یک جاده فرعی شدم. پس از آن جسد را همان حوالی رها کردم. با مطرح‌شدن دومین ادعای وی، مأموران راهی جاده چالوس شدند اما تلاش آنها برای یافتن آثاری از جسد شیما به بن‌بست رسید و مشخص شد که بهلول بار دیگر داستان دروغین مطرح کرده است.

روایت حقیقت

کارآگاهان به‌ صورت ویژه بازجویی از بهلول را ادامه دادند تا اینکه دیروز صبح سومین اعترافش را به زبان آورد. او در ابتدا مدعی شد که حال شیما بد شده و جسدش را در حیاط خانه‌ای حوالی خیابان نامجو دفن کرده اما بعد اعتراف کرد که او را به قتل رسانده ‌و جسد وی را در حیاط خانه مورد نظر دفن کرده است. این اعتراف بهلول با واقعیت فاصله‌ای نداشت و به گفته سردار علیرضا لطفی، رئیس پلیس آگاهی تهران، پس از اعتراف جدید بهلول تیمی از کارآگاهان جنایی راهی آنجا شده و موفق شدند بقایای جسد دختر گمشده را از دل باغچه بیرون بکشند.

شنبه؛ ۱۵ آذر ۹۹

خانه‌ای که در باغچه حیاط آن جسد شیما کشف شده، خانه‌ای دوطبقه در خیابان نامجوست. حیاط در قسمت پشت خانه قرار دارد و باغچه آن پر از درخت است. از صبح دیروز که بهلول به قتل شیما اقرار کرد، بازپرس جنایی پایتخت همراه با تیم‌هایی از آتش‌نشانی، کارآگاهان پلیس آگاهی تهران و تشخیص هویت راهی آنجا شدند. آنها به همراه بهلول وارد خانه شدند و به محض ورود، بهلول مدعی شد که جسد را در محوطه باغچه دفن کرده است. او سپس بیلی به‌دست گرفت و شروع کرد به کندن جایی که مدعی بود جسد شیما را در آنجا دفن کرده است. همه منتظر بودند تا اینکه پس از ساعتی بخشی از استخوان‌های مقتول به همراه مانتوی او کشف شد. این یعنی آخرین اعتراف مظنون پرونده، حقیقت ماجرا بوده است.

اعترافات جدید بهلول قاتل شیما؛ بهلول چرا شیما را کشت؟

روزی که شیما سوار ماشینم شد، فریبش دادم و او را به خانه‌ام بردم

پس از کشف جسد و انتقال آن به پزشکی قانونی، بهلول راز قتل شیما را فاش کرد و گفت: روزی که شیما سوار ماشینم شد، فریبش دادم و او را به خانه‌ام بردم. ۲هفته‌ای در خانه من بود و هر وقت بیرون می‌رفتم، در را به رویش قفل می‌کردم تا همسایه‌ها او را نبینند. شب حادثه یعنی ۲هفته پس از آنکه شیما را به خانه‌ام بردم، او شروع کرد به فحاشی. عصبانی شدم و با شال‌گردن او را خفه کردم.

وقتی به‌ خود آمدم که او نفس نمی‌کشید و وحشت‌زده به فکر پنهان‌ کردن جسد افتادم. تصمیم گرفتم او را به جای دیگری ببرم. وی ادامه داد: این خانه (اشاره به محل دفن جسد) متعلق به پیرزنی است که در طبقه اول زندگی می‌کند. او علاوه بر این خانه، خانه دیگری دارد که من آن را از او اجاره کرده و ۴سال است که مستأجرش هستم. همان خانه‌ای که شیما ۲هفته در آنجا با من زندگی کرد.

به ‌خاطر عذاب وجدانی که داشتم، تصمیم گرفتم حقایق را بازگو کنم

وی گفت: شب حادثه تصمیم گرفتم جسد شیما را به حیاط خانه زن صاحبخانه ببرم، چون می‌دانستم آخر هفته‌ها خانه نیست. زن صاحبخانه به من خیلی اعتماد داشت به‌ طوری‌که کلید خانه‌اش را برای انجام کارهایش به من داده بود. به همین دلیل شبانه به آنجا رفتم. جسد را لای پتو پیچیده و در صندلی عقب ماشینم گذاشتم و به آنجا بردم. پس از آن وارد خانه شدم و در قسمت حیاط زیر درخت انگور گودالی کندم و جسد شیما را دفن کردم و به خانه برگشتم.

حیاط این خانه خیلی دنج است و درختان بلندی دارد و موقعیت آن طوری است که مستأجر طبقه بالا نمی‌تواند به ‌خوبی حیاط را ببیند. به همین دلیل با خیال راحت جسد را در آنجا دفن کردم و به خانه‌ام برگشتم. بعد از آن یک‌بار هم به بهانه چیدن انگور به قسمت حیاط رفتم تا ببینم اوضاع چطور است. می‌خواستم ببینم چیزی مشخص است یا نه. وقتی دیدم خطری تهدیدم نمی‌کند، برگشتم تا اینکه دستگیر شدم. اوایل از ترسم و برای اینکه روند تحقیقات طولانی‌تر شود به دروغ‌بافی پرداختم اما دیگر نتوانستم سکوت کنم و به ‌خاطر عذاب وجدانی که داشتم، تصمیم گرفتم حقایق را بازگو کنم.

اما پیرزن صاحبخانه که جسد در خانه‌اش کشف شده، می‌گوید از اینکه شنیده بهلول قاتل است، شوکه شده و هنوز باورش نمی‌شود که در همه این مدت جسدی در باغچه خانه‌اش وجود داشته است. وی می‌گوید: بهلول را سال‌ها قبل خواهرم به من معرفی کرد. او کارهای مربوط به نقاشی ساختمان و کارهای فنی ساختمان را برای خواهرم انجام می‌داد و از من خواست خانه‌ام را به او اجاره بدهم. من هم با تعریفی که از خواهرم شنیده بودم، قبول کردم و خانه‌ام را به او اجاره دادم.

پیشنهاد می شود: (عکس) بهلول قاتل شیما صباگردی؛ ۴۵ روز آزار شکنجه در خانه ابلیس پیر!

۴سالی می‌شود که بهلول مستأجرم است و من خیلی به او اعتماد داشتم

وی ادامه داد: ۴سالی می‌شود که بهلول مستأجرم است و من خیلی به او اعتماد داشتم. حتی بعد از فوت خواهرم، کلید خانه‌ای را که در آن زندگی می‌کنم، به او دادم تا هرازگاهی برای انجام کارهای خانه‌ام سری به آنجا بزند. معمولا کارهای فنی، خرید، آب ‌دادن به باغچه را انجام می‌داد و هرازگاهی هم اگر می‌خواستم جایی بروم، مرا با ماشینش می‌رساند. تا اینکه امروز شنیدم او به قتل اعتراف کرده وگفته جسد را در باغچه خانه من دفن کرده است. شبی که او به خانه‌ام آمده و جسد آن دختر را دفن کرده، من مهمان خانه خواهرزاده‌ام بودم و اصلا از ماجرا خبر نداشتم. با کشف جسد شیما، اسرار این پرونده فاش شد و تحقیقات تکمیلی از قاتل ادامه دارد.

تصور اینکه دخترم یک ماه در خانه بهلول زندگی کرد عذابم می‌دهد

خانواده شیما از راه می‌رسند و به همراه مامور اداره آگاهی به خانه بهلول می‌روند. پدر شیما در مورد تحقیقات امروز از خانه متهم به قتل می‌گوید: «متهم در اعترافاتش گفته بود که دخترم را در نزدیکی رودخانه ارس دفن کرده است. تیم تحقیقات از اداره آگاهی راهی محلی شد که متهم به عنوان محل دفن جسد نشانی داده بود. اما جسد شیما آنجا پیدا نشد. ماموران احتمال می‌دهند با توجه به بارندگی‌های شدید سال قبل و جاری شدن سیل در بستر رودخانه، شاید جسد شیما را آب برده باشد. اما من درخواست کردم بار دیگر خانه بهلول بازرسی شود تا شاید نشانی از دخترم در آن پیدا شود. برای همین امروز به همراه مامور آگاهی به خانه بهلول آمدیم.»

اشک‌های پدر شیما در برخورد با خانه درهم ریخته بهلول تمامی ندارد. خانه به ویرانه‌ای می‌ماند که بوی زندگی و زنده بودن ندارد. دو صندلی شکسته و فرشی نخ نما و اثاثی که بیشتر شبیه وسایل سمساری است، تمام آن چیزی است که در متروکه بهلول به چشم می‌خورد. انگار اثاث خانه و نمای خانه و شخصیت ساکن خانه، همه با هم، هم خوانی دارند. رنگ پریدگی و بوی نا و بوی رخوت؛ خبر از یک زندگی مرموز دارد. پدر شیما می‌گوید: «هیچ نشانی از دخترم پیدا نکردیم. اما به در و دیوار که نگاه می‌کردم، از تصور اینکه شیما یک ماه در این خانه زندگی کرده است قلبم به درد می‌آمد.» مادر شیما ضجه می‌زند و توان حرف زدن ندارد. فقط در میان هق هق هایش می‌گوید: «دخترم را اینجا کشت.»

برادرِ بهلول قاتل شیما: برادرم آدم‌حسابی بود

در همین حال برادر بهلول ۶۲ ساله که به عنوان متهم قتل شیمای ۱۵ ساله معرفی شده، می‌گوید برادرش در بازار بروبیایی داشته و در سعادت‌آباد زندگی می‌کرده است. خانه بهلول، قاتل شیمای ۱۵ساله، خانه‌ای است که بیشتر شبیه یک متروکه می‌ماند. خانه‌ای قدیمی یک و نیم طبقه ای، با یک در کم عرض و نمای سفید که کهولت سن سازه، رنگ آن را به خاکستری کشانده است. هفته قبل صدای فریاد‌های زن جوانی سکوت کوچه محل سکونت را بهلول را شکست.

مردی که در نزدیکی خانه مغازه میوه فروشی دارد، از ماجرای عجیب چند شب قبل خبر دارد. در محل از هر کسی راجع به روز بازداشت بهلول سوال می‌کنیم، انگشتش سمت این مغازه نشانه می‌رود. سراغ مغازه دار می‌رویم که می‌گوید: «زنی در خانه این پیرمرد بود که محله را روی سرش گذاشته بود. جلوی خانه جای سوزن انداختن نبود.». اما درست در همین موقع حرفش را می‌خورد و می‌گوید: «من دیگر چیزی نمی‌دانم. بروید از همسایه هایش سوال بپرسید.» او هم مثل خیلی از اهالی محل، از صحبت کردن راجع به بهلول امتناع می‌کند. پتانسیلی در محل حس می‌شود که سنگینی اش مانع حرف زدن برخی اهالی می‌شود.

همسایه‌ها چه می‌گویند؟

برخی از اهالی محل، از ما و پلیس که دور می‌شوند، با هم پچ پچ می‌کنند. خواهر و برادری که در همسایگی بهلول زندگی می‌کنند، ماجرا را تعریف می‌کنند: «بهلول مرد مرموزی بود. رفت و آمد‌های مشکوکی داشت. چندین بار خانم‌های مختلف را دیده بودیم که به خانه او رفت و آمد می‌کردند. اما سر و صدایی از او نشنیده بودیم. تا اینکه هفته قبل صدای جیغ و فریاد زنی حدودا ۳۲ یا ۳۳ ساله را از خانه اش شنیدیم. شیشه در ورودی را شکسته بود و فریاد می‌زد و می‌گفت اینجا گیر افتاده ام، کمکم کنید بیایم بیرون. یک دختر و پسر جوان آتش نشانی را خبر کردند و انگار ماموران آتش نشانی موضوع را به پلیس هم خبر دادند.»

به گفته همسایه ها، دختر جوان به کمک امدادگران آتش نشانی و ماموران پلیس خارج شد و با ماشین پلیس به کلانتری منتقل شد. از طرفی قبل از آن پدر شیما با انتشار کلیپی خطاب به آقای رئیسی رییس قوه قضاییه، درخواست رسیدگی به پرونده دخترش را کرده بود. همین باعث شد بهلول برای توضیح در مورد هر دو موضوع بار دیگر بازداشت شود. او بعد بازداشت پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت و اعتراف کرد شیما در خانه اش به کام مرگ فرو رفته است و وی جسد دختر نوجوان را در کنار رودخانه‌ای نزدیکی شهرستان کلیبر دفن کرده بوده است. اما همسایه در مورد سرنوشت دختر دیگری که توسط نیرو‌های آتش نشانی و پلیس نجات پیدا کرد، بی خبرند. شاید بهلول او را هم در دام شیطانی خود اسیر کرده بوده است.

منبع: همشهری، فرارو

پیشنهادات ویژه

پیشنهادات ویژه

دانش آراستگی

دیدگاه تان را بنویسید

 

از نگاه ورزش

خانه داری

تفریح و سرگرمی

عصر تکنولوژی