بهنوش طباطبایی و یک نمایش توخالی؛ خانم دکتر شدن در معیت بادیگاردها
بهنوش طباطبایی در دانشگاه بابل از پایان نامه دکتری خود دفاع کرد. ورود او به دانشگاه همراه با بادیگارد برای بسیاری سؤال برانگیز شده است.
شایانیوز- دانشگاه باید آخرین سنگر علم و اندیشه باشد، اما صحنهٔ دفاع از پایاننامه که باید لحظهای از تمرکز علمی و فروتنی فکری باشد، گاه به نمایشی پرزرق و برق بدل میشود؛ نمایشی با بادیگارد، اکت نمایشی مقابل دوربین و انتشار ویدیوهایی که بیش از محتوای علمی، بر «چهره» و «حضور» فرد تأکید دارند. این پدیده تنها یک رفتار فردی نیست، بلکه آینهای از بحران عمیق فرهنگی در جامعهٔ امروز ماست: جایی که علم به حاشیه میرود و خودنمایی، دیده شدن و شهرت به مرکز میآید.
در همین چارچوب، دفاع پایاننامهٔ بهنوش طباطبایی، در دانشگاه آزاد اسلامی واحد بابل، به سرعت از یک رویداد دانشگاهی به یک اتفاق بحثبرانگیز در رسانهها بدل شد. حضور بادیگاردها این رخداد را به صحنهای از ترکیب علم و نمایش تبدیل کرد و بار دیگر این پرسش را پیش کشید که: آیا دانشگاه در عصر رسانه، توان حفظ حرمت و جدیت علمی را دارد؟
دانشگاه یا صحنهٔ نمایش
در جامعهای که در آن ارزشها جای خود را به تصویرها دادهاند. در چنین جامعهای، مهم نیست چه میدانی یا چه کردهای، بلکه مهم این است که «چگونه دیده میشوی».
حضور در جلسه دفاع پایاننامه با بادیگارد، نه یک کنش فردی، بلکه نشانهای از این دگردیسی فرهنگی است. جایی که نهاد علم به تدریج در منطق شهرت و برند شخصی حل میشود.
تحصیلات و مسیر علمی بهنوش طباطبایی
بهنوش طباطبایی متولد ۱۳۶۰ در تهران است. او تحصیلات کارشناسی خود را در رشتهٔ مهندسی کامپیوتر گذراند، اما بعدها به واسطهٔ علاقه به بازیگری، در دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران دورههای آزاد و کوتاه مدت بازیگری و کارگردانی را پشت سر گذاشت. در سالهای اخیر، او تحصیلات خود را در رشتهٔ روانشناسی تا مقطع دکتری در دانشگاه آزاد اسلامی واحد بابل ادامه داد.
روانشناسی نیاز عمیق به دیده شدن در عصر دیجیتال
از منظر روانشناسی، حضور بادیگارد، انتشار ویدیو و تبدیل رویداد آکادمیک به نمایش، نوعی خودابرازگری نمایشی است. افراد در شبکههای اجتماعی میکوشند روایتی از خود بسازند که موفق، خاص و قابل تحسین به نظر برسد. این نیاز به تأیید و تحسین، ریشه در اضطراب از نادیده گرفته شدن دارد؛ اضطرابی که در جامعهٔ امروز، با رقابت شدید برای جلب توجه، به یکی از شاخصههای روان انسان معاصر بدل شده است.
در واقع، در دورانی که «دیده شدن» به خودی خود ارزش است، حتی علم نیز باید «نمایش داده شود» تا معنا پیدا کند. در چنین حالتی، مرز میان حقیقت و وانمود محو میشود و تحصیل به کالا تبدیل میگردد. تحصیلات، امروز ابزار است؛ نه هدف. آن هم تحصیلات به هر نحو و به هر قیمتی. حتی شده در دانشگاههای رده پایین با درجه کیفی و پژوهشی پایین!
دفاع پایاننامه برای این بازیگر، علاوه بر یک دستاورد علمی، فرصتی برای استمرار تصویر رسانهای و برند شخصی بود.
جامعهای که شهرت را با ارزش اشتباه میگیرد
رخداد مذکور، در عمق خود نشانهای از بحران معنا در جامعهٔ مدرن است. امروز رسانهها هر لحظه تصویری تازه از موفقیت و محبوبیت تولید میکنند، انسانها بیش از پیش احساس بیارزشی میکنند و در نتیجه میکوشند با هر ابزار ممکن خود را مهم جلوه دهند. حتی اگر میدان علم را به صحنهٔ شهرت بدل کنند.
این رفتار فقط از یک فرد سرچشمه نمیگیرد؛ بلکه نماد روح زمانهٔ ماست. سلبریتیها از سیاست تا دانشگاه نفوذ کردهاند و مرز میان دانش و تبلیغ کم کم محو میشود. تحصیلات شده ابزاری برای ساخت تصویر اجتماعی است.
تحلیل جامعهشناختی: دانشگاه و بازار شهرت
از منظر جامعهشناسی، آنچه در مراسم دفاع خانم طباطبایی رخ داد، بازتاب روندی بزرگتر است: تجاری شدن نمادهای فرهنگی و دانشگاهی. دانشگاه، امروز بخشی از بازار تصویر شده است.
سلبریتیها با ورود به دانشگاه، از اعتبار علمی برای تقویت اعتبار اجتماعی بهره میبرند، و دانشگاهها نیز از شهرت آنان برای تبلیغ و جذب دانشجو استفاده میکنند. این تبادل نمادین میان شهرت و اعتبار، اگر از مرز تعادل بگذرد، به نمایشی شدن علم و بیاعتبار شدن نهاد دانشگاه منجر میشود.
نقش دانشگاه و مسئولیت نهادی
دانشگاه آزاد بابل در این شوی رسانهای نقشی کلیدی دارد. دانشگاه موظف است حرمت و نظم علمی را حفظ کند، اما در مواجهه با چهرهای مشهور، سکوت کرده و گویی مقررات را به خاطر ایشان ندیده گرفته است. اگرچه حضور چهرههای هنری در محیط علمی میتواند به پیوند میان هنر و دانش یاری رساند، اما برگزاری مراسم دفاع به شکل رسانهای و تبلیغاتی، عملاً شأن آکادمیک را، که در اغلب دانشگاههای امروزی چیزی از آن باقی نمانده است، تضعیف میکند.
دانشگاه، حتی بیش از فرد، مسئول حفظ جدیت فضای علمی است. اگر این مرز شکسته شود، آگاهی و تبلیغ در هم میآمیزند و معنای دانشگاه از درون تهی میشود.
دانشگاهها بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازتعریف مرز میان علم و نمایشاند. دفاع از پایاننامه باید عرصهٔ گفتگوی علمی باشد، نه صحنهٔ تبلیغ فردی.
شاید آنچه در دفاع او دیدیم، بیش از هر چیز آینهای از جامعهٔ ما بود؛ جامعهای که هنوز نمیداند میان «شناخته شدن» و «شناختن»، کدام را باید برگزیند.
دیدگاه تان را بنویسید