ایران در سردرگمی یک شوک هنری
پژمان جمشیدی، یک اتهام سنگین و دریای سؤالهای بی جواب
گمانهزنیها پیرامون بازداشت پژمان جمشیدی، سأالهای بسیاری را برانگیخته است. به راستی چگونه کار یک سلبریتی به اینجا میکشد؟
شایانیوز_ بازداشت پژمان جمشیدی، فوتبالیست سابق تیم ملی و بازیگر محبوب سینما و تلویزیون، در روزهای اخیر جامعه ایران را در شوکی عمیق فرو برد. خبر دستگیری او به سرعت در فضای مجازی منتشر شد و موجی از واکنشها را میان هنرمندان، ورزشکاران و مردم به راه انداخت. بسیاری از چهرههای سرشناس سینما با انتشار پیامهایی در شبکههای اجتماعی از جمشیدی حمایت کردند و خواستار پرهیز از قضاوت عجولانه شدند. سردرگمی در فضای رسانهای و نبود اطلاعرسانی دقیق، باعث شد شایعات گوناگونی شکل بگیرد و افکار عمومی در انتظار توضیحات رسمی بماند.
در همین میان، ویدئویی مربوط به گذشته از پژمان جمشیدی منتشر شد که در آن با لحنی صریح و احساسی گفته بوده است: «هر کی باور کنه، خیلی نامرده.» این جمله کوتاه به سرعت به تیتر رسانهها تبدیل شد.
به فرض صحت اتهامات، چه عواملی ممکن است زمینهساز چنین موقعیتی باشند؟
بر فرض اگر چنین اتهامی، واقعی از کار درآید، که همگی امیدواریم چنین نباشد، باید دید چه شرایطی میتواند فردی با جایگاه اجتماعی و محبوبیت جمشیدی را به چنین موقعیتی بکشاند. این پرسش صرفاً ناظر به یک فرد نیست، بلکه نگاهی جامعهشناسانه و روانشناختی به چهرههای مشهور دارد.
در وهله نخست، فشار روانی ناشی از شهرت نقش مهمی دارد. چهرههایی که ناگهان از میادین ورزشی یا هنری به محبوبیت ملی میرسند، در معرض حجم بالایی از انتظارات عمومی، قضاوت اجتماعی و اضطراب دائمی قرار میگیرند. این افراد باید همزمان با شهرت، تصویر اخلاقی و اجتماعی خود را نیز حفظ کنند و کوچکترین لغزش میتواند به بحرانی بزرگ تبدیل شود. در جامعهای که مرز میان حریم خصوصی و فضای عمومی مبهم است، هر رفتار شخصی میتواند به سوژهای رسانهای بدل شود؛ تا چه رسد به واقعهای با شاکی خصوصی!
عامل دیگر، حلقههای اجتماعی اطراف چهرههای مشهور است. اطرافیان، مشاوران و نزدیکان، نقش تعیین کنندهای در جهتدهی رفتار عمومی و خصوصی یک سلبریتی دارند. گاه ورود افراد فرصتطلب، سودجو یا بیتجربه به این دایره باعث شکلگیری موقعیتهای آسیبزا میشود. نبود نظارت حرفهای بر تیم روابط عمومی، بیتجربگی در مواجهه با بحران، و اعتماد افراطی به اطرافیان، میتواند به بحرانی منجر شود که در ظاهر ناگهانی به نظر میرسد، اما ریشه در مدیریت نادرست دارد.
همچنین ماهیت پرریسک فضای هنری ایران نیز نباید نادیده گرفته شود. ترکیب شهرت، ناامنی شغلی، فشار مالی و گاه ناهنجاریهای فرهنگی در محیطهای تولید هنری میتواند به تنشهای رفتاری و حتی اتهامات سنگین منجر شود. در مواردی، چهرههای شناخته شده قربانی سوءاستفاده رسانهای یا سیاسی میشوند؛ در مواردی دیگر، ضعف کنترل رفتاری و فاصله گرفتن از مرزهای اخلاقی، آنان را درگیر پروندههایی میکند که تمام جنبههای زندگی اعم از خصوصی و حرفهای را تحتالشعاع قرار میدهد.
در نهایت، یکی از مهمترین عوامل، فقدان آموزش رسمی در حوزه مدیریت شهرت و کنترل بحران شخصی است. در حالی که در بسیاری از کشورها، هنرمندان پیش از کسب شهرت، دورههای آشنایی با مخاطب، رسانه و اخلاق عمومی را میگذرانند، در ایران چنین سازوکاری وجود ندارد. بسیاری از بازیگران و ورزشکاران، بدون آموزش کافی، ناگهان به چهرهای عمومی تبدیل میشوند و در مواجهه با بحرانهای اجتماعی، رسانهای یا شخصی برآمده از شهرت، واکنشهایی نشان میدهند که گاه اوضاع را دگرگون میکند و به مسیر پرریسک میاندازد.
ایران در انتظار شفافیت و رفع اتهام
از زمان انتشار خبر تاکنون، احساس عمومی جامعه، ترکیبی از شوک، ناراحتی و امید است. بسیاری از مردم هنوز باور ندارند چنین خبری واقعی باشد و ترجیح میدهند آن را شایعهای گذرا بدانند. فضای احساسی در شبکههای اجتماعی، مملو از پیامهایی است که میگویند منتظرند تا بشنوند از پژمان رفع اتهام شده. بسیاری معتقدند تصویر ذهنی مردم از او، به عنوان چهرهای مثبت، صادق و بیحاشیه، با عمق خبر سازگار نیست و هنوز هم امید دارند که توطئه در میان باشد.
پژمان جمشیدی، که از فوتبال حرفهای به سینما آمد و در سالهای اخیر به یکی از چهرههای محبوب و پرافتخار عرصه بازیگری تبدیل شده، اکنون در یکی از سختترین برهههای زندگیاش قرار دارد. مردمی که سالها با او خندیده، اشک ریخته و خاطره ساختهاند، حالا چشم انتظارند تا خودش بیاید و با همان لحن آرام و صادقانهاش و شاید هم با آن بیان عصبی و بریده بریده و در عین حال شیرینِ «فریبرز باغ بیشه» بگوید: «همهچیز دروغه! »
دیدگاه تان را بنویسید