ویدیو تکاندهنده از انتقال جسد سلاخی شده بابک خرمدین
بابک خرمدین توسط پدر و مادرش به قتل رسید و جسدش سلاخی شد
فیلم زیر در شبکههای مجازی به عنوان نخستین تصاویر از پدر و مادر بابک خرمدین هنگام انتقال جسد در حال دستبهدست شدن است.
جسد خرمدین بعد از قتل توسط پدرش تکهتکه شد.
پیشنهاد می شود: (عکس) سجده شکر پدر بابک خرمدین بعد از قتل پسرش!
زیر و بم قتل بابک خرمدین
یک منبع آگاه در ارتباط با قتل بابک خرمدین کارگردان سینما اظهار کرد: ابتدا مأموران تنه بالا و دستهای مقتول را کشف میکنند و بعد از آن با انگشت نگاری هویت جسد مشخص میشود.
این منبع آگاه گفت: مأموران در مرحله بعدی به سراغ پدر و مادر مقتول میروند که با بازجوییهای اولیه، پدر او به جنایت قتل پسرش اعتراف میکند.
تصویری از بابک خرمدین در کنار پدر و مادرش
دستگیری پدر و مادر مقتول
قاضی محمد شهریاری سرپرست دادسرای جنایی تهران هم اعلام کرد: جسد این شخص در اکباتان پیدا شده و در تحقیقات به عمل آمده پدر و مادر این کارگردان دستگیر شدند و به قتل اعتراف کردند.
شکرگزاری پدر بابک خرمدین پس از قتل پسر
اکبر 81 ساله، مرد لاغر اندام و قد بلند با چهره ای آرام و خونسرد وارد شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران شد و در همان ابتدا اعترافاتش برای قتلی که انجام داده بود از خدا شکرگذاری کرد.
پدر بابک خرمدین در اعترافاتش گفت: پسرم از بچگی ما را اذیت می کرد و با هر بدبختی که بود او را بزرگ کردم، همیشه از مدرسه اخراج می شد و یک روز آرام نداشتیم اما با کار و تلاش توانستم او را راهی دانشگاه کنم و پسرم فوق لیسانس گرفت و یکی از فیلم هایش نیز در جشنواره جایزه گرفت و پسرم در دانشگاه تدریس می کرد.
وی افزود: بابک در دانشگاه کرج استاد فیلم سازی و کارگردانی بود اما از زمانیکه کرونا آمد کلاس های دانشگاه به صورت آنلاین بود و بابک هفته ای 3 روز به بهانه اینکه به شاگردانش درس خصوصی دهد آنها را به خانه می آورد و جالب این بود که بابک فقط دانشجویان دختر را به خانه می آورد و نمی دانستیم که همه آنها دانشجوهایش بودند یا نه!
پدر بابک خرمدین ادامه داد: پسرم با دخترها به داخل اتاق می رفت و از مادرش می خواست برای خودش و میهمانش غذا درست کند و مادرش از آنها پذیرایی می کرد و این در حالی بود که می دانستیم پسرم با دختران در خانه رابطه جنسی برقرار می کند.
مرد 81 ساله گفت: از رفتارهای پسرم خسته شده بودم و او بعضی اوقات ما را کتک می زد و می خواست کارهایش را انجام دهیم و باور کنید از وجود پسرم یک روز آرام نداشتم و جانمان به لبمان رسیده بود. حتی از پسرم خواستم برای خودش خانه ای تهیه کند و حاضر شدم خودرویم را بفروشم و حتی ارث او را بدهم که برای خودش خانه بگیرد و با ما زندگی نکند اما بابک می گفت جنازه من از این خانه بیرون می رود و هیچ وقت نپذیرفت از خانه خارج شود.
دیدگاه تان را بنویسید