|

شاهکار ادبیات؛ اگه نمیتونی با ترسهات روبه‌رو بشی این کتاب مخصوص توست درمان ترس از مرگ

رمان «مرگ ایوان ایلیچ» اثر لئوتولستوی، یکی از شاهکارهای ادبی روسیه و جهان است. و در آن به ترس‌های انسان به ویژه ترس از مرگ پاسخ داده می‌شود.

لینک کوتاه کپی شد

شایانیوز- در میان رمان‌های بلند، مفصل و بعضاً چند جلدی در ادبیات روسیه، یک رمان کوتاه و کم حجم به چشم می‌خورد که جلوه‌ای درخشان دارد: «مرگ ایوان ایلیچ»، اثر ماندگار و متفکرانه از نویسنده نامدار و جاودان، لئو تولستوی. محورهای اصلی کتاب که مضمون اثر حول آنها می‌چرخد عبارتند از: روان‌شناسی مرگ، بحران وجود، بی‌معنایی، رنج، فریب جمعی و رشد فردی در مواجهه با مرگ.

D1736375T15406856(web)(web)(b)

مرگ به مثابه بیداری

در «مرگ ایوان ایلیچ» تولستوی ما را وارد جهانی می‌کند که در آن، مرگ نه یک پایان، بلکه نقطه‌ای برای بیداری آگاهی است. تولستوی از داستان مردی معمولی، قاضی‌ای میان‌مایه به نام ایوان ایلیچ، استفاده می‌کند تا بزرگ‌ترین دغدغه وجودی بشر—مرگ و معنای زندگی—را به شکلی خردکننده و عمیق بررسی کند.

 خلاصه‌ای کوتاه از داستان

ایوان ایلیچ، مردی متعارف و اهل ظاهر، به‌ناگاه بیمار می‌شود. اطرافیانش با بی‌تفاوتی با بیماری او برخورد می‌کنند و تنها خدمتکار خانه‌اش، گرسیم، همدلی حقیقی با او دارد. بیماری‌اش او را وادار می‌کند که همه زندگی‌اش را بازبینی کند و از خود بپرسد:

آیا من زندگی خوبی داشته‌ام؟

پاسخ هولناک است: نه.

مرگ-ایوان-ایلیچ

محورهای روان‌شناختی و اگزیستانسیالیستی

 انکار مرگ و فریب جمعی (Denial of Death)

در آغاز داستان، همکاران ایوان ایلیچ از مرگ او متأثر نمی‌شوند، بلکه به فرصت‌های شغلی‌ای می‌اندیشند که مرگ او فراهم کرده است. این واکنش نشان می‌دهد که جامعه مدرن مرگ را نادیده می‌گیرد و افراد درون آن نیز درگیر نوعی فریب جمعی هستند:

مرگ برای دیگران است، نه برای من.

این انکار، اصطلاحاً در روان‌شناسی مرگ به «مکانیسم دفاعی انکار» معروف است که اغلب برای فرار از اضطراب مرگ به کار می‌رود.

272991

 بحران وجود و اضطراب اگزیستانسیال

ایوان ایلیچ در طول بیماری‌اش وارد مرحله‌ای از پرسش وجودی می‌شود: آیا من اصلاً درست زندگی کرده‌ام؟ این سؤال ریشه در آموزه‌های فیلسوفانی مانند هایدگر و کی‌یرکگور دارد.

مرگ او را از خواب زندگی سطحی و قراردادی بیدار می‌کند، و این بیداری با رنج شدید همراه است:

«نکند تمام زندگی من اشتباه بوده؟»

در این لحظه او با چیزی روبه‌رو می‌شود که در روان‌شناسی وجودی به آن "گسست اگزیستانسیال" (Existential Crisis) می‌گویند.

 تنهایی اگزیستانسیال (Existential Loneliness)

تجربه مرگ برای ایوان ایلیچ تجربه‌ای تنها و فردی است. حتی نزدیک‌ترین افراد خانواده‌اش، همسر و فرزندان، نمی‌توانند رنج او را بفهمند. این نوع تنهایی، که ناشی از ماهیت منحصر به فرد مرگ است، همان چیزی است که روان‌شناسان اگزیستانسیال (مانند اروین یالوم) به آن تنهایی بنیادین می‌گویند.

759-cf40da08190b86fd6959ff0b030cae86-l

 رنج به عنوان بستر رشد درونی

ایوان ایلیچ در طول بیماری، از مردی خودخواه و سطحی به انسانی بیدار و آگاه تبدیل می‌شود. این تحول شخصیت، نمونه‌ای از چیزی است که روان‌شناسی به آن "رشد پس از بحران" (Post-Traumatic Growth) می‌گوید.

در نهایت، ایوان به نوعی آرامش معنوی دست پیدا می‌کند:

مرگ پایان نیست، بلکه شکلی از رهایی‌ است.

kkhjhjh

 تحلیل شخصیت‌ها

شخصیت اصلی داستان به اضافه خدمتکار خانه، ستون‌های اصلی داستان را شکل می‌دهند و شناخت این دو، به درک جهان اثر کمک می‌کند:

ایوان ایلیچ

نماد انسان معمولیِ مدرن است که زندگی‌اش را بر اساس معیارهای جامعه (قدرت، ثروت، ظاهر) می‌سازد، اما وقتی مرگ فرا می‌رسد، متوجه می‌شود که همه آن‌ها پوشالی بوده‌اند. او نه فیلسوف است و نه هنرمند، اما در آستانه مرگ، به فیلسوفی ناخواسته تبدیل می‌شود.

گرسیم

خدمتکاری ساده‌دل، که نماد حقیقت، سادگی و همدلی بی‌پیرایه است. تنها کسی است که از مرگ نمی‌ترسد و با دل و جان به ایوان کمک می‌کند. گرسیم نماد انسان اصیل در فلسفه‌ی هایدگری است.

آثار-تولستوی-min

 سبک نگارش و تکنیک ادبی

تولستوی در این داستان از ایجاز و سادگی زبانی استفاده کرده، اما همین سادگی، داستان را تأثیرگذارتر می‌کند.

او از روایت درونی (stream of consciousness) برای نمایش اضطراب درونی ایوان استفاده می‌کند.

استفاده از تقابل‌ها: زندگی سطحی در برابر زندگی اصیل، فریب در برابر حقیقت، جامعه در برابر فرد.

1434226862-leo-tolstoy-advice-update

 پیام نهایی کتاب: چگونه باید زندگی کرد؟

این داستان، مانند آیینه‌ای، خواننده را وادار می‌کند که خود را جای ایوان بگذارد. آیا زندگی من هم بر پایه دروغ و ظاهر ساخته شده؟

تولستوی در نهایت می‌پرسد:

آیا زندگی اصیل، بدون مواجهه صادقانه با مرگ، ممکن است؟

«مرگ ایوان ایلیچ» نه تنها داستانی درباره مردی در حال مرگ، بلکه هشداری‌ است درباره زندگی نکردن، بهره نبردن و بی‌توجهی به زنده بودن. تولستوی در این اثر با نگاهی عمیق و انسانی، روان انسان مدرن را کاوش کرده و ما را با ترس‌ها، فریب‌ها و ظرفیت‌های رشد درونی‌مان روبه‌رو می‌کند.

پیشنهادات ویژه

پیشنهادات ویژه

دانش آراستگی

دیدگاه تان را بنویسید

 

آشپزی

خانه داری

تفریح و سرگرمی

دنیای سلبریتی ها