حمله اسیدی؛ هدیه عروس برای نامزدی خواهر شوهر
الهام نام زنی است که چهار سال عمر خود را در زندان قرچک ورامین می گذراند.اتهام او اسید پاشی به خواهر شوهرش است.
ظاهری مرتب و آراسته دارد و مسئولان بند زنان زندان قرچک ورامین،عقیده دارند او یکی از بهترین مددجوهای زندان است.
نامش الهام است و کمتر پیش می آید از عنوان اتهامش با کسی حرفی بزند.اغلب گوشه ای تنها می نشیند و به قول معروف سرش در لاک خودش است.
چهره اش برایم آشناست و سیر تا پیاز پرونده اتهامش را می دانم.حتی می دانم که در این چهار سال بعد از وقوع حادثه اتهامش را انکار می کند.و با اینکه حکم او قطعی شده است اما باز هم دست از انکار بر نمی دارد.
ماجرای اسیدپاشی به خواهرشوهر
اواسط سال 95 رسیدگی به پرونده یک اسیدپاشی در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت.در این حادثه دو زن جوان به نام های الهام و فاطمه بر اثر اسیدسوختگی در بیمارستان بستری شده بودند.
فاطمه در همان تحقیقات اولیه به ماموران پلیس گفت که الهام عامل اسیدپاشی است. او در تعریف جزئیات ماجرا گفته بود: «روز حادثه در خانه برادرم خواب بودم. عروسمان با اصرار از من خواسته بود به خانه شان بروم و در کنار فرزند بزرگش بمانم تا فرزند کوچکش را برای تزریق واکسن به درمانگاه ببرد. صبح زود بعد از اینکه برادرم به محل کارش رفت، در خواب و بیداری صدای پای الهام را در خانه می شنیدم و گمان می کردم که در حال آماده شدن است. اما یکدفعه یک نفر که صورتش را پوشانده بود بالا سرم آمد و با یک شال اقدام به خفه کردن من کرد. من تقلا کردم و خودم را از دست او نجات دادم. یکدفعه چشمم به چشم هایش افتاد و متوجه شدم او الهام است که صورتش را پوشانده بود. داد و بیداد کردم و او می گفت که ساکت باشم. وقتی صحبت کرد از صدایش مطمئن شدم که الهام است. یکدفعه صورتم سوخت و دیگر نمی توانستم چشمم را باز کنم. به سمت راه پله ها دویدم و از همسایه ها کمک خواستم.چند دقیقه بعد صدای جیغ زدن الهام آمد و ظاهرا او روی پای خودش هم اسید ریخته بود تا با صحنه سازی خودش را بی گناه نشان دهد.»
الهام و فاطمه حدود ده روز در بیمارستان بودند تا اینکه با توجه به شواهد موجود الهام به عنوان مظنون اصلی اسیدپاشی بازداشت شد. او هرگز اتهام اسیدپاشی را نپذیرفت اما با توجه به شهادت شخص قربانی و شواهد دیگر مبنی بر اینکه قفل در آپارتمان سالم بود و کسی وارد خانه نشده بود؛ همچنین بررسی دوربین های مدار بسته که ورود شخص ناشناس به خانه را نشان نمی داد، وی متهم شناخته شد. الهام حتی در دادگاه هم اتهام خود را نپذیرفت اما دادگاه با استناد به مدارک و ادله موجود در پرونده او را محکوم به پرداخت دیه و تحمل حبس کرد.
قربانی اسیدپاشی در مورد انگیزه خواهرشوهرش از این جنایت گفته بود:«من و الهام با هم ارتباط خوبی داشتیم.مدتی بود من نامزد کرده بودم و به رویاهایم فکر می کردم.اینکه الهام این بلا را سرم آورد هیچ دلیلی جز حسادت نداشت.او به ارتباط من با خانواده نامزدم و هدیه هایی که برای من می آوردند حسادت می کرد.اما این کارش آینده من را خراب کرد و ارتباطم با نامزدم هم بر هم خورد.»
فالطمه زنی که قربانی اسید پاشی شد
گفتگو با متهم به اسیدپاشی در زندان
الهام زن جوان و زیبایی است که با اصرار خودش با هم به گفتگو می نشینیم. به صورتش خیره می شوم و جزئیات صورت فاطمه در ذهنم تداعی می شود. فاطمه ای که اسید تنها صورتش را نسوزاند، بلکه روحیه و سرنوشتش را در دستخوش تغییر کرد.
حرفم را با الهام اینطور شروع می کنم:«تو زن خیلی زیبایی هستی!»
نظر لطف شماست.
نه اصلا مبالغه نمی کنم.اما اگر یک روز در آینه نگاه کنی و این همه زیبایی ات مچاله شده باشد با مسبب این حادثه چه می کنی؟
می دانم شما هم مثل همه حرف من را باور نمی کنید و با این حرف می خواهید به بلایی که سر فاطمه آمده اشاره کنید!
در مورد این بلایی که سر فاطمه آمد توضیح بده.
آن روز فاطمه در خانه ما خواب بود و من می خواستم دخترم را برای تزریق واکسن ببرم. داشتم آماده می شدم که یکدفعه صدای جیغ فاطمه را شنیدم.سریع به اتاق رفتم و یک مرد سیاه پوش به من اسید ریخت و از خانه فرار کرد. در این حادثه پاهای من به شدت سوخت.
آن مرد سیاه پوش چطور وارد خانه شما شده بود؟قفل در را شکسته بود؟
نه قفل در سالم بود. نمی دانم چطور وارد شده بود. خانه قدیمی بود و شاید در باز بوده است.
همسایه ها او را دیده بودند؟یا دوربین مدار بسته تصویر او را ضبط کرده بود؟
نه چون همسایه ها چند دقیقه بعد از اینکه آن مرد ناشناس از خانه بیرون رفت، از خانه هایشان بیرون آمده بودند و او را ندیده بودند.
وقتی بی گناهم چرا عذرخواهی کنم؟
بعد از این حادثه فاطمه را دیدی؟
بله در دادسرا و دادگاه او را دیدم.
از او دلجویی کردی؟
وقتی مسبب این حادثه نبودم چرا عذرخواهی کنم؟ اگر من این کار را انجام داده بودم، دست و پایش را هم می بوسیدم اما من این کار را انجام ندادم. گاهی با خودم فکر می کنم شاید من دلی را شکسته ام که حالا به خاطر آه کسی چهار سال است در زندانم. اما مطمئنم این حبس تاون هر چه باشد تاوان اسیدپاشی نیست.از روز اول گفتم من این اتهام را قبول ندارم و حالا هم می گویم.
الان دلت می خواهد چه اتفاقی در این پرونده بیفتد؟
دلم می خواهد فاطمه از کسی که من به او مشکوکم شکایت کند. فاطمه خودش هم بارها گفته است با من مثل خواهر بوده است.من یک مادر هستم و نمی توانم چنین بلایی سر کسی بیاورم.کاش به حرف من اعتماد می کرد و برای اطمینان فرد مشکوک را بازجویی می کردند.
در این چهار سال زندگی ات را در زندان چطور سپری کردی؟
در دلتنگی برای بچه هایم.چهار سال است آنها را ندیده ام.به من گفته اند که بچه هایم فکر می کنند من مرده ام. دلم پر می کشد برای یک لحظه در آغوش گرفتن آنها و بوسیدنشان.دلم برای فاطمه هم تنگ شده است. او حاضر نیست با من حرف بزند. من دلم می خواهد او را در آغوش بگیرم و ببوسم.رابطه ما با هم خیلی خوب بود.هر هفته همدیگر را دعوت می کردیم و با هم خرید می رفتیم و درددل می کردیم.
می توانی دیه فاطمه را بپردازی؟
نه من توانایی مالی ندارم.یک پدر پیر دارم که شهرستان زندگی می کند.
حرفت را از اینجا به گوش فاطمه برسان.
فاطمه، من و تو که با هم مشکلی نداشتیم.چرا به من شک کردی؟ من به یکی از آشنایان تو شک دارم.برو در مورش تحقیق کن
منبع: رکنا
دیدگاه تان را بنویسید