نگاهی نو به کتاب ملت عشق
ملت عشق حاصل تخیل نویسنده؛ الگو برداری ضعیف الیف شافاک از مفاخر دیگر
ملت عشق کتابی است که مطالعه ی آن اگرچه با اقبال عمومی رو به رو شده است اما ایراداتی دارد که شاید اگر می دانستید برای انتخاب آن بیشتر فکر…
شایانیوز- در دنیای کتاب مهم ترین موضوعی که کمتر به آن پرداخته می شود مسیر تحقیق و جستجو است. چرا که مطالعه بدون شناخت اصول مخصوص به خودش هرچند ابتدایی، چندان راه به جایی نمی برد. متاسفانه این روزها بیشترین تکیه بر روی مطالعه ی صرف قرار گرفته تا فرهنگ بررسی آثاری که نقش اول را در کتابخانه ها ایفا کرده و اتفاقا از شهرت زیادی هم برخوردارند و علی رغم اینکه بار اندیشه شان سبک است، در حد آثار فاخر جهانی دیده می شوند. اما معمولا چیزی به اندیشه ی مخاطب اضافه نکرده و بلکه حتی باعث جهت دهی غلط به آن نیز می شوند.
در میان این آثاری که متن آن ها اصطلاحا به محتوای زرد خلاصه می شود و بیشتر به واسطه ی شهرت باد آورده شان است که دست به دست چرخیده و سعادت حضور در هر کتالخانه ای را یافته اند، می توان به رمان ملت عشق به قلم نویسنده ی ترکی الیف شافاک اشاره کرد. کتابی که بیشتر از اینکه به عرفان و عشق در سیطره ی واقعی معنای آن پرداخته باشد حاصل تخیلات شخصی نویسنده است.
در ابتدای امر لازم به ذکر است که برخی تعابیری که در این کتاب با اشارات منسوب به شمس و مولانا آورده شده اند سندیت تاریخی نداشته و احتمالا صرفا به جهت ارزش افزوده به متن است که در آن به نام این بزرگان اشاره شده است. البته این شاید از زیرکی نویسنده هم ناشی شود. چرا که بسیاری از مخاطبین این کتاب افرادی هستند که به هر دلیل شیفته ی اندیشه ی شمس و مولانا هستند اما متاسفانه به جای مراجعه به شرح و تفاسیر معتبر جذب این کتاب شده اند. به هر شکل هرچند در داستان سرایی میتوان از وقایع تاریخی استفاده کرد و حتی آن را تغییر داد، اما این روش باید به گونه ای صورت پذیرد که خواننده مرز بین خیال و واقعیت را در خط داستانی تشخیص دهد.
اما موضوع تنها به تخیل نویسنده که بی شک ابزاری خاص برای نوشتن نیز محسوب می شود ختم نمی شود. چرا که اگر چنین بود تنها با اشاره و ادعای نویسنده به تخیلی بودن آن، بازهم اندک جایی برای مطالعه باقی می ماند. اما چیزی که قرار است در این متن به آن اشاره شود فراتر از اینهاست.
جمله ی معروف کتاب ملت عشق متعلق به فرد دیگری است
اگر ملت عشق را خوانده باشید یا حتی این کتاب را تنها به واسطه ی شهرت آن بشناسید، قطعا با این عبارت آشنایی دارید: مولانا شمس را گفت: پس زخم هایمان چه؟! و او پاسخ داد: نور از محل آن ها وارد می شود.
عبارت معروفی که شاید الیف شافاک نیمی از شهرت کتابش حد اقل در ایران را به آن مدیون است.
موضوع اینجاست که این جمله در حقیقت شبیه به ترجمه ی اثری از لئونارد کوهن است که ظاهرا شافاک تنها اندیشه ی موجود در آن را اقتباس کرده و در نسخه درجه ی چندی به نام ملت عشق پیاده سازی نموده است. متن اصلی این عبارت که در آن هیچ اثری هم از شمس و مولانا نیست و در بعضی موارد یاد شده اشتباها به همینگوی هم نسبت داده شده است چنین است: هر چیزی شکافی دارد و نور از همان جا به درون می تابد.
نکته ی دیگری که در اثر ملت عشق قابل بررسی است عملکرد شتاب زده ی مترجم ها به صرف رساندن سود به بازار نشر است. همین موضوع شاید باعث شود ساختمان داستانی این کتاب در ترجمه حتی بیش از نسخه ی اصلی دچار گسیختگی شود و شاید رعایت نشدن بعضی اصول مثل آشنایی با لحن شاخص نویسنده به این از هم پاشیدگی در متن دامن بزند.این موضوع را اگر بخواهیم در کنار توجه امروزه ی بازار نشر به کتاب هایی با فروش بالاتر بگذاریم و نه بار محتوایی آن ها، می توانیم چنین نتیجه گیری کنیم که وفاداری به هدف اصلی مطالعه این کتاب و هر کتاب دیگری می تواند در این راه نوری برای راهنمایی بیش از پیش ما باشد.
حال بر می گردیم به ابتدای متن و اشاره ی کوچکی که به تاثیر تاکید بر مطالعه ی صرف کردیم. در حال حاضر دنیای مجازی و برخی تاثیرات مخرب آن، مطالعه را صرافا به یک مسابقه تبدیل کرده تا راهی برای توسعه و تقویت اندیشه. لذا هر اثر با ذره ای شهرت، بدون تحقیق و بررسی خاصی در ارتباط با محتوای آن و یا شاخه ای که در آن نگارش یافته دست به دستت شده و چیزی جز پایین نگاه داشته شدن سطح اندیشه را در پی نخواهد داشت. از طرفی دیگر افراد با خرید پی در پی کتاب، گاها فقط با عناوینی طرف می شوند که درون کتابخانه ی آنها خاک خورده و بعضی از آنها را حتی یک بار هم مورد مطالعه قرار نمی دهند. این در حالی است که رد پای آثار برجسته روز به روز در دنیای مطالعه کمرنگ تر شده و جای خود را به محتواهای سطحی می دهند. اما راه حل شاید این باشد که هنگام تهیه ی هر کتابی صرفا جذب عوامل پیش پا افتاده ای مانند شهرت آن نشده و با پایه ریزی عادت تحقیق و جستو جو برای ورودی ذهن خودمان ارزش قائل شویم.
«رمان»بسیار قشنگی و آموزنده و گیرایی است.سه بار در بازه زمانی شش ماهه خواندمش.