عمق مفهوم شهادت؛ از کاظم صدیقی تا معنای آن در بافتار عقیدتی اسلام مسیحیت و آیین یهود
شهید نامیدن کاظم صدیقی توسط یکی از چهرههای نزدیک به قدرت، بحثها و مناقشات بسیاری را پیرامون مفهوم شهادت برانگیخته است.
شایانیوز- در روزهای اخیر یکی از فعالان و چهرههای نزدیک به نهادهای قدرت، با هشتگ و عباراتی از جنس «شهیدِ آبرو» کاظم صدیقی امام جمعه سابق تهران را «شهید» خطاب کرد؛ این تعبیر در فضای مجازی و شبکههای نزدیک به حاکمیت پخش شد و خیلی زود بازتاب رسانهای و واکنشهای انتقادی را به دنبال آورد. این اقدام بلافاصله با اعتراض روزنامهها و تحلیلگران همراه شد؛ شماری از رسانهها و مراجع خبری داخلی نوشتند که اطلاق عنوان مقدسی چون «شهید» به افراد در شرایطی که معنا و معیارهای شرعی و عرفیاش رعایت نشده، موجب تقلیل حرمت واژه و آسیب زدن به اعتماد عمومی میشود. به ویژه اینکه فرد هنوز زنده است!
![]()
شهادت در اسلام؛ واژه، تاریخ و معیارهای مرسوم
واژهٔ «شهید» در زبان عربی از ریشه فعل «شَهَدَ» (شاهد بودن و دیدن، گواه بودن) میآید، در باب «فعیل» به معنای کسی که صفتی را به حد زیادی دارد. بنابراین شهید یعنی کسی که بسیار گواه است و چیزی را بسیار شاهد بوده و دیده است. در قرآن و متون صدر اسلام ابتدا همین بار معنایی را داشته و در فقه و حدیث اندک اندک معنای «کسی که در راه دین کشته شود» را میپذیرد. هرچند تحقیقات فقهی نشان میدهد که برداشتهای گوناگونی از حدود و مصادیق شهادت وجود دارد و حتی در منابع حدیث، فهرستهای متعددی آمده (کشته شدن در جنگ، دفاع از دین یا اموال مردم، برخی مرگهای طبیعی خاص و غیره)؛ اما در باور عمومی مسلمانان «شهید» لقب بزرگی است که با مرگ در راه ایمان، دفاع از جامعه اسلامی یا قربانی شدن برای حقایق دینی و انسانی مرتبط شناخته میشود. در منابع معتبر علمی و مرجعنگاری نیز «شاهد/شهید» معادل و توسعه یافتهٔ مفهوم شهادت در بافت مسیحی-یهودی خوانده شده است و در فقه و آثار سنتی به تفصیل در آمده است.
دو نکته مهم در سنت اسلامی
1. ماهیت مقدّس و عمومی واژه: در گفتمان دینی «شهید» فقط بر کسی اطلاق نمیشود که به هر نحو مرتبط با دین مرده است؛ این لقب در زبان عربی «بار معنایی تکاملی» دارد چون در باب فعیل است و شخص دارای لقب شهید باید این صفت را به حد کمال داشته باشد و این مستلزم این است که در انتخاب این راه، قصد و نیت مشخص قبلی داشته باشد. در واقع این واژه بار سنگین اخلاقی و عبادی دارد و ارتباطی عمیق با قصد، زمینه و نوع مرگ دارد.
2. نقش احکام و فتواها: تعیین رسمی «شهید» بودن یا نبودن معمولاً از حیطهٔ سلیقهٔ رسانهای خارج است و در جوامع دینی معیارهایی شرعی، عرفی و نهادی (نهادهای دینی، کمیتههای مربوط یا مرجعیتهای حوزوی/دولتی) دارد که در عمل باید رعایت شوند؛ اقدامات شتاب زده میتواند هم از منظر دینی و هم از منظر حقوق اجتماعی مشکلساز باشد.
«شهادت» در یهودیت و مسیحیت
«فداکاری در راه باور» پدیدهای انحصاریِ اسلام نیست؛ در سنتهای ابراهیمی، معادلها و مفاهیم نزدیکی وجود دارد که متناظر با مفهوم قربانی شدن است و واقعه به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح، مصداق اصلی آن است. این الگوی اخلاقی و دینی شباهتها و تفاوتهایی با اسلام دارد:
در یهودیت مفهوم «קידוש השם» (Kiddush Hashem؛ «تقدیس نام خدا») وجود دارد که در مواردی به معنای شهادت و جانفشانی برای آیین یهود تعبیر میشود؛ سنت تلمودی و پس از آن فقه یهودی مواردی را ذکر میکند که ترجیح مرگ بر ارتکاب گناهان کبیره و اساسی، به عنوان «تقدیس نام خدا» شناخته میشود. با اینحال، یهودیت میان کشته شدن ناخواسته و گرامیداشت آن و در عین حال تلاش برای حفظ حیات تفاوت میگذارد و معمولاً خودکشی یا جستجوی مرگ را مجاز نمیداند و شهادت را امری استثنایی و مرتبط با حفظ هویت دینی میداند.
![]()
در مسیحیت واژهٔ martyr (شاهد/شهید) از ریشه یونانی «martys» (شاهد) برگرفته شده است؛ سنت اولیهٔ کلیسا شهادتطلبانی چون استیفن و بسیاری دیگر را به عنوان شهید میشناسد؛ کسانی که به خاطر اعتراف به ایمان به عیسی مسیح یا دفاع از آموزههای کلیسا کشته شدند. کلیسا نیز شهادت را نشانۀ ایمان عالی و وفاداری به آموزهها میداند و از آن ستایش میکند؛ اما درست مثل یهودیت، سنت کلیسایی نیز عموماً به دنبال ترویج مرگطلبی نیست بلکه شهادت را پاسخ به آزارهای بیرونی و فداکاری دینی برای نجات مسیحیان یا پایبندی به ایمان به مسیح میداند.
هر سه سنت ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام شهادت و مرگ در راه باورهای الهی را به عنوان مرتبهای والا از ایمان میشمارند، اما در همهٔ آنها شهادت شرط زمینهای مشخصی دارد: مرگ در راه دین، دفاع از ایمان در برابر اجبار به ارتداد، یا قبول مرگ در راه تقدیس نام خدا و هیچکدام، این عنوان والا را به صورت عام و بی قید و شرط به هر درگذشتی اطلاق نمیکنند.
![]()
خطر شهید خواندن نا به جا
1. عمل نامحتاطانهٔ «مقدّسسازی» افرادی که در بستر سیاسیاند: وقتی بازیگرانی نزدیک به قدرت به ویژه کسانی که از قبل به دلیل پروندههای جنجالی مالی یا روابط سیاسی خبرساز شدهاند، با القاب دینی انتزاعی تقدیس میشوند، دو نتیجه ناخواسته رخ میدهد: اول کاهش اعتبار معنایی خود واژهٔ «شهید» و دوم ایجاد تردید عمومی در خلوص نیّت خطمشیهایی که این اقدام را توجیه کردهاند. واکنش رسانههای میانهرو و مستقل به جهت همین نگرانیها بوده است.
2. سوءاستفادهٔ سیاسی از زبان دینی به عنوان ابزار تبیین هژمونی: القاب مذهبی گاهی به ابزار مشروعیتبخشی بدل میشوند؛ اگر جامعه بپندارد که «شهید» تلقی شدن میتواند وسیلهای برای افزایش اعتبار سیاسی یا «پوشاندن» اتهامات و پروندهها باشد، هم اعتماد به نهادهای مذهبی ضربه خواهد خورد و هم شکافهای اجتماعی تشدید میشود. این زمینه، حساسیت افکار عمومی را دو چندان میکند.
![]()
3. ملاکهای شرعی و قضایی نامشخص و ضرورت پاسخ رسمی: در جوامع دینی نوعاً نهادهای مرجع (مراجع تقلید، شوراها و سازمانهای دینی) باید در مورد عناوین خطمشیساز، فتوای شفاف یا بیانیه صادر کنند؛ اعلام فردی به عنوان «شهید» بدون چنین استنادی، باعث ابهام مقررات، گسترش شایعات و سوءاستفادههای سیاسی میشود. رسانههای مرجع داخلی همین نکته را تکرار کرده و خواستار «مراقبت زبان» شدهاند.
4. پیامد اجتماعی بلند مدت؛ فرسایش سرمایهٔ دینی و اعتماد عمومی: اگر هر واژهٔ مقدسی در موارد اختلافبرانگیز و متأثر از بازیهای سیاسی دربارهٔ هر شخصی به کار رود، جامعه دینی کم کم به «فرسایش معنایی» واژهها دچار خواهد شد؛ در عمل، حقیقتِ «شهادت» که نشانهٔ فداکاری بیواسطه و دفاع از جان و عقاید مسلمانان است، در مجادلات روزمرهٔ سیاسی تلف میشود و قربانی اصلی، باور و اعتماد ملت است که توقعی بزرگ از مراجع دینی و حکومتی دارند.
دیدگاه تان را بنویسید