لوریس چکناواریان نغمهسرای ایران در هزارتوی موسیقی و هویت
لوریس چکناواریان؛ آواز وحدت دو ملت در روزگار تفرقه/ مسیحی که در عاشورا سقای آب بود

لوریس چکناواریان موسیقیدان برجسته ایرانی-ارمنی خالق اپراها و سمفونیهای فاخری است و در زمینه ملی و بین المللی از هنرمندان تأثیرگذار است.
شایانیوز- لوریس چکناواریان، نامی که شنیدنش حس افتخار را در وجودمان زنده میکند، هنرمندی است که موسیقی را نه تنها زبان هنر بلکه زبان صلح، عشق و هویت ملی میداند. آثار او از دل شاهنامه و تاریخ ایران برمیخیزند و بر سازهای کلاسیک جهانی جاری میشوند. او نه تنها یکی از بزرگترین موسیقیدانان و رهبران ارکستر در ایران است، بلکه پلی زنده میان موسیقی خاورمیانه و جهان غرب محسوب میشود. او در آمیختن ریشههای عمیق فرهنگی ایران و ارمنستان با ساختارهای کلاسیک غربی، سبکی منحصر به فرد آفریده که مورد توجه محافل موسیقایی جهان قرار گرفته است. زندگی، آثار و اهمیت اجتماعی-فرهنگی این هنرمند استثنایی را باید شناخت.
موسیقیدانی که مرزهای ملی و فرهنگی را با نغمههای جهانیاش درنوردید!
لوریس چکناواریان در سال ۱۳۱۶ خورشیدی در بروجرد و در خانوادهای ارمنیتبار به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را در ایران گذراند، اما عشق به موسیقی او را به اتریش و سپس ایالات متحده کشاند. در دانشگاه موسیقی و هنرهای نمایشی وین تحصیل کرد و بعدها در مؤسسات معتبر آمریکا چون کنسرواتوار مینهسوتا تدریس و آهنگسازی کرد.
سبک و آثار: از اپرا تا سمفونیهای ملی
چکناواریان را بیش از هر چیز با اپراهای تاریخی، آثار سمفونیک حماسی، و اجرای نغمههای ملی و فولکلوریک میشناسند. اپرای مشهور او درباره کوروش بزرگ، به شکلی دراماتیک تاریخ ایران باستان را با زبان موسیقی بازگو میکند. آثار او معمولاً ترکیبی از ساختار کلاسیک غربی با ملودیهای محلی ایرانی و ارمنی هستند؛ ترکیبی که برای مخاطب هم آشناست و هم تازه.
برخی از مهمترین آثار او:
اپرای رستم و سهراب
سمفونی کوروش کبیر
اوراتوریوی پیامبر
رکوئیم برای بم (در سوگ زلزلهی بم)
آثاری برای کودکان و قطعاتی با رویکرد طنزآمیز یا سیاسی در سالهای اخیر
نگاه به موسیقی ایرانی: پیوندی از دل و ریشه
چکناواریان همواره تأکید داشته که ریشههایش در ایران است و فرهنگ و هنر از خانواده و سرزمین شکل میگیرد. او معتقد است که تمام ادیان برای ارتباط با خدا از موسیقی استفاده میکنند و موسیقی بخش جداییناپذیر از زندگی انسانهاست.
آثار برجسته: از «رستم و سهراب» تا «سیمرغ»
رستم و سهراب:
این اپرا بر اساس داستان شاهنامه فردوسی ساخته شده و چکناواریان برای نوشتن لیبرتو (متن ترانه) آن، به مطالعه مستقیم شاهنامه پرداخته است. او با استفاده از سازهای ایرانی و ساختارهای موسیقی کلاسیک، اثری خلق کرده که تلفیقی از فرهنگ ایرانی و موسیقی غربی است.
سیمرغ:
بالهای است که چکناواریان با استفاده از سازهای ایرانی و چندصدایی، اثری نوآورانه خلق کرده است. او در این اثر، تلاش کرده تا موسیقی ایرانی را با ساختارهای چندصدایی موسیقی کلاسیک ترکیب کند.
گفتگوها و دیدگاهها: صدای صلح و امید
در گفتگوهای مختلف، چکناواریان بر اهمیت موسیقی در زندگی انسانها تأکید کرده و آن را وسیلهای برای ارتباط با خدا و بیان احساسات انسانی میداند. او معتقد است که موسیقی میتواند نقش مهمی در تربیت فرهنگی و اجتماعی افراد ایفا کند و باید از کودکی به فرزندان آموزش داده شود.
مکن ای صبح طلوع
قطعه «شب عاشورا» که بر اساس نوحه قدیمی «مکن ای صبح طلوع» ساخته شده یکی از مهمترین آثار چکناواریان است.
این نوحه معروف دارای شاخصههای محتوایی و موسیقایی ارزشمندی است و همین ارزش محتوایی انگیزهای شد که چکناوریان با الهام از آن اثری ارکسترال را خلق کند. ملودی که اجرای متفاوتش، آن هم توسط یک هنرمند مسیحی به خودی خود نظرها را جلب میکند.
طبق گفته این آهنگساز، وی در «سمفونی عاشورا»، خودش را در جایگاه ناظری که در این واقعه حضور دارد و از نزدیک شاهد همه اتفاقات است، قرار داده و بر اساس تمام رویدادها و همچنین ریتمهای دستههای عزاداری، این سمفونی را نوشته است. البته ساختن چنین سمفونی ریشه در خاطرات کودکی وی نیز دارد. از کودکی ماه محرم برایش جایگاه والایی داشت و حتی زمانی که ایران نبود، به گفته خودش تلاش میکرد تا بتواند خود را در دهه اول محرم به ایران برساند و در مراسم عزاداری شرکت کند.
او در مصاحبههای متعدد با اشاره به ارادتش به امام حسین و حضرت عباس میگوید: «همان بچگی در دستههای عزاداری ماه محرم در میان عزاداران به عشق حضرت عباس آب میدادم و به اصطلاح سقای دستههای حسینی بودم. داستان این حضرت جلوه ناب فداکاری است که به خاطر بچههای کوچک به دل دشمن زد و دستها و جانش را برای رفع تشنگی آنها از دست داد. نکته مهم و درسآموز اینکه این فداکاری در تمام قرنهای بعدی هم ادامه داشته و حضرت عباس که برای زندگی دیگران دستهای خودش را در کربلا از دست داده، تا قرنها دست علاقهمندان و کسانی را که به او ایمان و باور دارند، گرفته است. این را با جرأت و اطمینان میگویم که در طول عمرم هر زمان با مشکلی مواجه شده و برای حل آن به حضرت عباس متوسل شدهام، حضرت بارها دستم را گرفته و نگذاشته هیچگاه دست خالی برگردم.»
چکناواریان معتقد است: «باور به ایثار و فداکاری و شهادت ارتباطی به دین افراد ندارد و چنین مفاهیمی میتواند هر شخصی با هر دینی را تحتتأثیر قرار دهد. من در ایران بزرگ شدهام که مذهب رسمیاش تشیع است. این یک سنت، فرهنگ و آیین هزار و چهارصد ساله است و من هم به عنوان یک ایرانی به این فرهنگ و آیین احترام میگذارم؛ بی توجه به اینکه خودم مسیحی هستم یا مسلمان یا اصلاً به هر دین دیگری ایمان دارم؛ چون در این فرهنگ و سنت بزرگ شدهام. فرهنگی که امامحسین را متعلق به خود میداند و بنابراین من هم مثل همه ارامنه ایران که به آن حضرت ارادت و عشق قلبی دارند، این احساس را دارم و فکر نمیکنم چون ارمنی هستم، نباید چنین شخصیتهایی را که از زندگیشان به علت هدفشان گذشتهاند، دوست داشته باشم. […] به اعتقاد من حماسه عاشورا یک تراژدی واقعی است و آنها که بینش عمیقی دارند میتوانند به درک ابعاد مختلف آن برسند.
«مگر در طول تاریخ چند نفر به علت اعتقاداتشان به زندگی پشت کردهاند؟ تعدادشان از انگشتان یک دست هم کمتر است. یکی از آنها امام حسین است که با اینکه میدانست خود و یاران و خانوادهاش شهید خواهند شد، به دلیل هدف مقدسش پای به میدان نبرد گذاشت. من بهعنوان یک مسیحی جز امام حسین و یارانش، تنها حضرت مسیح را میشناسم که چنین مصیبت و سختیهایی را فقط به خاطر خدا و هدفش متحمل شد. این درسی بزرگ است که میتوان از عاشورا گرفت. درس دیگر اینکه دنیای مادی ماندگار نیست و در گذر زمان حتی بزرگترین کاخهای دنیا هم نابود خواهد شد، اما انسانیت زنده میماند.»
صدایی برای وحدت در زمانه تفرقه
لوریس چکناواریان ورای هنرمند بودن، یک نماد فرهنگی است که نشان میدهد چگونه میتوان با حفظ ریشهها، جهانی اندیشید. موسیقی او همانند شخصیتش، صمیمی، ریشهدار، جهان شمول و شریف است؛ و همین ویژگیهاست که او را تا این حد محبوب و ماندگار کرده. زندگی هنری او سرشار است از تلاش برای آشتی شرق و غرب در قالب موسیقی؛ موسیقیای که هم ریشه دارد و هم برگ و بار. ریشه در ایران و برگ و بار در سراسر جهان.
دیدگاه تان را بنویسید