ایران، سرزمین سنگهایی که سخن میگویند؛ از کتیبهها تا دعای داریوش بزرگ برای میهنمان
کتیبههای باستانی از هخامنشیان تا ساسانیان چه میگویند؟ تکه سنگهای گرانبهایی که تاریخ میهنمان ایران را بازگو میکنند.
شایانیوز- در میان بیابانها، کوهها و دشتهای ایران، هزاران سال است که صدای پادشاهان و اندیشههای تمدنهای کهن در قالب کتیبهها پژواک یافته و جاودانه شدهاند. کتیبههایی که نه فقط آثار هنری یا یادگارهای سلطنتی، بلکه سندهای زنده تاریخاند؛ گویی سنگهاییاند که زبان یافتهاند تا از دوران شکوه، قدرت، سیاست، مذهب و هویت مردمانی سخن بگویند که روزگاری یکی از بزرگترین امپراتوریهای جهان را بنا کردند.
![]()
از تمدن عیلام تا هخامنشی؛ آغاز خط و پیدایش کتیبههای سلطنتی
کتیبهنویسی در ایران تاریخی بسیار کهن دارد و به پیش از ظهور هخامنشیان بازمیگردد. در جنوب غربی ایران، در سرزمین عیلام باستان (شوش امروزی)، از حدود سه هزار سال پیش از میلاد، لوحها و کتیبههایی بر گل و سنگ حک میشدند. این نوشتهها که با خط عیلامی نگاشته شده بودند، نخستین جلوههای ثبت رسمی زبان و اندیشه در سرزمین ایران به شمار میآیند. کتیبههایی مانند کتیبهی اونتاش ناپیریشا، پادشاه عیلام، که در معبد چغازنبیل کشف شده، نمونهای از این میراث اولیه است.
اما شکوه واقعی کتیبهنویسی در ایران با روی کار آمدن هخامنشیان و به ویژه با پادشاهی داریوش بزرگ به اوج رسید. داریوش، با آگاهی عمیق از اهمیت تاریخ و زبان، فرمان داد تا رویدادهای سلطنتی، فتوحات و آرمانهای سیاسی خود را بر سنگهای ماندگار حک کنند. از این رو، کتیبه بیهمتای بیستون پدید آمد؛ متنی که نه تنها سند مشروعیت حکومت او بود، بلکه به نوعی نخستین "منشور تاریخی" ایران محسوب میشود.
کتیبه بیستون که بر دیواره کوهی در کرمانشاه تراشیده شده، به سه زبان پارسی باستان، عیلامی و اکدی نگاشته شده و روایت میکند چگونه داریوش با مهار شورشها، امپراتوری را سامان داد. در کنار متن، نقش برجستهای از داریوش و اسیران نیز وجود دارد که زبان تصویر را در خدمت زبان نوشتار قرار میدهد. جالب آنکه همین کتیبه در قرن نوزدهم به دست هنری راولینسون رمزگشایی شد و کلید خواندن خط میخی را برای جهانیان گشود؛ همان نقشی که «سنگ روزِتا» برای مصر ایفا کرد.
![]()
نمایی زیبا از کتیبه بیستون
از اشکانی تا ساسانی؛ کتیبههایی با رنگ اسطوره و دین
در دوران اشکانیان، سنت کتیبهنگاری تداوم یافت، اما بیشتر به شکل نوشتههایی محلی و مذهبی بود. با این حال، دوران ساسانیان بار دیگر شکوه سنگنگاری را احیا کرد. پادشاهانی چون اردشیر بابکان، شاپور اول و کرتیر موبد از کتیبهها برای تثبیت قدرت دینی و سیاسی خود استفاده کردند. کتیبههای نقش رستم و نقش رجب در نزدیکی تخت جمشید از جمله آثار برجستهی این دوراناند.
کتیبه شاپور اول در کعبه زرتشت از درخشانترین نمونههاست. او در این اثر با جزئیات از پیروزی خود بر امپراتور روم، والریانوس، سخن میگوید و آن را به زبانهای پارسی، پهلوی و یونانی حک کرده است. در کنار آن، کتیبههای روحانی همچون نوشتههای موبد کرتیر نشان میدهند که چگونه دین زرتشتی به عنوان ستون اصلی هویت ساسانی در کنار قدرت شاهنشاهی تعریف میشد.
![]()
کتیبههای این دوران نه فقط روایتگر سیاستاند، بلکه فلسفه زندگی و جهانبینی ایرانی را نیز بازتاب میدهند: ایمان به اهورامزدا، تأکید بر راستی، و باور به تداوم روح و عدالت. از همین روست که بسیاری از پژوهشگران غربی، کتیبههای ساسانی را آخرین پژواک اندیشههای زرتشتی پیش از ظهور اسلام در ایران میدانند.
همچنین بررسی خطها نشان میدهد که کتیبهها صرفاً برای نمایش قدرت نبودند؛ بلکه ابزار ارتباط میان حاکم و مردم نیز محسوب میشدند. انتخاب مکانهایی مانند کوهها و مسیرهای عبور کاروانها، نشان از آگاهی دقیق سازندگان از بُعد نمادین فضا دارد. سنگ، که نماد پایداری است، حامل پیامهایی شد که قرار بود برای همیشه باقی بمانند.
![]()
کتیبهها امروز؛ میان بیتوجهی و فراموشی
با وجود ارزش بیبدیل تاریخی، بسیاری از کتیبههای ایران امروز در شرایطی نامطلوب نگهداری میشوند. برخی، مانند بیستون یا نقش رستم، تحت نظارت نسبی سازمان میراث فرهنگی قرار دارند، اما شماری دیگر، در دل کوهها و مناطق دورافتاده، در معرض باد، باران، فرسایش، یا حتی تخریب انسانیاند. گزارشهای متعددی از تخریب تدریجی خطوط، رشد خزهها و آسیب ناشی از گردشگران بیاحتیاط منتشر شده است.
در سالهای اخیر، کارشناسان میراث فرهنگی بارها هشدار دادهاند که نبود بودجه کافی برای حفاظت، ثبت دیجیتال و مرمت کتیبهها، تهدیدی جدی برای میراث باستانی ایران است. بسیاری از پژوهشگران معتقدند که ایران، علیرغم دارا بودن یکی از غنیترین مجموعههای کتیبهای جهان، در زمینه پژوهش و معرفی این آثار در سطح جهانی عقب مانده است.
![]()
جایگاه کتیبهها در حافظه ملی
در نگاه ایرانی، کتیبهها بخشی از «حافظه جمعی» این سرزمیناند. آنها نه فقط روایت تاریخ شاهان، بلکه بازتاب روح تمدنیاند که بر پایه خرد، اخلاق و هنر بنا شده بود. با این حال، در آموزش رسمی، رسانهها و حتی سیاست فرهنگی کشور، این میراث کمتر از آنچه شایسته است دیده میشود.
بسیاری از کتیبهها و سنگنوشتهها اکنون در موزه ملی ایران، موزه ایران باستان و برخی در موزههای جهانی مانند لوور پاریس و موزه بریتیش لندن نگهداری میشوند.
![]()
ضرورت بازخوانی سنگنوشتهها
کتیبههای ایران باستان صرفاً بازماندههایی از گذشته نیستند؛ آنها روایتگر ریشههای فرهنگی و اخلاقی ملتیاند که در طول تاریخ، اندیشه و خرد را بر قدرت ترجیح داده است. اگر امروز به این آثار بیتوجهی شود، در واقع بخشی از حافظه تاریخی خود را از دست خواهیم داد؛ همان حافظهای که ملتها را از درون زنده و پایدار نگه میدارد و در کشور ما....
ایران، سرزمین سنگهایی است که سخن میگویند. بیستون، نقش رستم، شوش، فیروزآباد و دهها نقطه دیگر، هنوز حرفهایی دارند که باید شنیده شوند. بازخوانی و حفاظت از این کتیبهها، نه صرفاً یک وظیفه فرهنگی، بلکه ضرورتی برای فهم عمیقتر از خویشتن ملی ماست.
![]()
هر کتیبه را میتوان کتابی دانست که به زبان سنگ نوشته شده است. رمزگشایی از این آثار، نه فقط اطلاعات تاریخی، بلکه رازهایی درباره جهانبینی ایرانیان باستان را آشکار میکند. از جمله اینکه در کتیبه بیستون، داریوش بارها از «خشکسالی» و «دروغ» به اهورامزدا پناه میبرد و از او میخواهد سرزمینش را از این دو «بلا» محفوظ بدارد. این یعنی باور وی به اینکه یک دروغ به اندازه خشکسالی، ویرانگر و مرگبار است! او از دروغ به عنوان دشمن اصلی مردم و میهنش یاد میکند؛ مفهومی اخلاقی که بعدها در فرهنگ ایرانی و حتی در ادبیات فارسی به صورت ریشهای باقی ماند. تاریخنویسان باستان از یونان گرفته تا روم، همگی در این نظر، اجماع دارند که مردمان سرزمین پارس، بس راستگو و درستکارند. اما به مرور نکوهش دروغ رنگ باخت و آن راستی و درستی از فرهنگ مردم رخت بربست و امروز نیز از آن راستگویی چیزی به جا نمانده است. دروغ در زندگی روزمره ما رخنه کرده و از همین جهت است که حال و روزمان چنین است. جاویدان باد داریوش بزرگ که نگرانیاش بیجا نبود!
پاینده ایران و نابود باد دسیسه و دروغ....
![]()
دیدگاه تان را بنویسید