رازهای حرمسرای قجری
نامه عاشقانه سوگلی حرمسرا به ناصرالدین شاه: خیلی دلم برایت تنگ شده کی برمیگردی!
انیس الدوله، سوگلی دربار ناصرالدین شاه، در نامهای به سلطان عرض ارادت میکند.
شایانیوز- ناصرالدین شاه علاقه بسیاری به سیر و سفر به خصوص مسافرت به فرنگ داشت. در خلال یکی از این سفرها، سوگلی و ملکه غیر رسمی دربار، انیس الدوله، اصرار کرد که همراه شاه برود. شاه هم او را با خود تا مرز برد اما هنگام سوار شدن بر کشتی طاقت نیاورد او را با خود به سفری که مردان نیز حضور داشتند ببرد و لذا او را از ادامه مسیر منع کرد و به تهران بازگرداند. در حقیقت شرح ما وقع بدین قرار بود:
غیرت شاهی طاقت شاه را طاق کرد. زنِ آفتاب مهتاب ندیده حرم بایستی در مجالس می آمد و با مردان نامحرم همراهی می کرد ، همین شد که شاه انیس الدوله را برگرداند ایران و باقی سفرش را تنها رفت . انیس الدوله هم شد دست به دعای شاه در سفر.
![]()
این سوگلی عزیز کرده پس از رسیدن به تهران، در نامهای از احوالات خود به شاه میگوید و عرض ارادت کرده و دعای خیر برای سلطان میکند. همراه با ابراز دلتنگی و آرزوی بازگشت شاه به دولتسرای حرم شاهی:
تصدق وجود مبارک شَوَم
از احوالات کمینه بخواهید بعد از لطف خداوند و از تصدق فرق همایون الحمدلله سلامت هستم و از گرمای تهران جان در بردم . قبله عالم مرخص فرموده بروم اقدسیه، بعد فکر کردم مبادا مردم درباره بنده حرف کم و زیادی بزنند باعث تلف آبروی من باشد ، ترک اقدسیه را کردم ، گرما را خوردم ، الحمدلله گرما هم تمام شد، حالا شب و روز خودم را نمی دانم ، از شوق ذوقی که دارم قبله عالم تشریف فرما می شود. ان شاءالله روزی باشد به سلامت موکب همایون تشریف فرما شود ، به زیارت خاک پای همایون مشرف شوم . زمین را سجده نمایم . شکرانه خداوند را به جا آورم . عرض دیگر قبله عالم نمی داند کمینه امسال چقدر غصه درباره ببری خان (گربه محبوب شاه) خوردم ، یک روز دستش باد کرد ، نشستم گریه کردم ، دوا درمان کردم خوب شد. یک دفعه دیگر یک دانه دندانش افتاد باز گریه کردم . آن وقت به خاطر کمینه آمد ، بارها قبله عالم می فرمود سر سفره ببری خان... من است حالا درستش کردند ، شد. دیگر روز که می شد ببری خان بغلم بود، هر گوشه خنک بود او را می بردم ، مبادا گرما صدمه بخورد ، حالا خوب چاق شده است. ان شاءالله مراجعت فرمودید باز هم ببری خان سر شما را گرم می کند هر گاه بخواهید بدانید در چکار هستم ، عکس خانه را درست می کنم ، ببری خان که ... دندان افتاده است ، پیش من است ، ان شاءالله از در دولت که وارد شدید ... دندان افتاده روی شانه من است . خاک پای مبارک را می بوسم . دیگر آرزویی ندارم و یک سرداری پیشکش ارسال خدمت شد. چون عادت موران است ران ملخی نزد سلیمان برند، ان شاءالله قبول می فرمایید . فیل غوز را فرستادم قبل عالم احوالپرسی بکند تعریف نماید ، قدری خنده بکنید ، جواب عریضه را التفات فرمایید ، ذوق نمایم . باقی عمرکم طویل و عدوکم قلیل (عمرتان طولانی و دشمنتان کم).
![]()
دیدگاه تان را بنویسید