مثلث عشقی، پادشاه بی رقیب اروپا که نامزد اشراف زادهاش را به خاطر یک بیوه رها کرد!

ناپلئون بناپارت، امپراتور فرانسه، در ابتدا با دختر جوانی نامزد بود اما بعد از آشنایی با ژوزفین، نامزدش را رها کرد و با او ازدواج کرد.
شایانیوز- تاریخ پر است از ماجراهایی که در آن عشق و قدرت به طرزی پیچیده درهم تنیدهاند. اما کمتر رابطهای به اندازه روابط ناپلئون بناپارت با ژوزفین دوبوآرنه و دزیره کلاری پیچیده، رمانتیک و سرنوشتساز بوده است. این دو زن، هرکدام به شکلی متفاوت، رد پای خود را بر زندگی مردی گذاشتند که جهان را زیر قدمهایش میخواست، اما قلبش در میدانهای دیگری جز میدان جنگ شکست خورد.
دزیره کلاری، آغازِ یک عشق ساده
در سالهای پایانی قرن هجدهم، ناپلئون، افسر جوان اهل کورس، به مارسِی رفت. آنجا بود که با دزیره کلاری آشنا شد؛ دختر ۱۷ سالهای از خانوادهای ثروتمند و بازرگان. خواهر دزیره، ژولی کلاری، با برادر ناپلئون ازدواج کرد. دزیره هم در سال 1794 با ناپلئون بناپارت نامزد کرد. رابطهشان ساده و صادقانه بود، بر پایه عشق، صداقت و امید.
اما دو سال بعد، ناپلئون نامزدی خود را با او به هم زد وم با زنی دیگر ازدواج کرد. هنگامی که دزیره از این موضوع اطلاع یافت به ناپلئون نوشت که : «تو زندگی مرا به سوی بدبختی سوق دادی و من هنوز ناتوان از فراموش کردن توام.»
اما ناپلئون جوان، درگیر سیاست و جاهطلبیهای نظامی شد. جاهطلبیهایی که قلبش را از دزیره جدا کرد. در مدتی که در پاریس میزیست، با زنی آشنا شد که قرار بود مسیر زندگیاش را تغییر دهد: ژوزفین دو بوآرنه.
ژوزفین، ملکهای بدون تاج، اما مسلط بر قلب ناپلئون
ژوزفین، بیوهای اهل مارتینیک و ۶ سال بزرگتر از ناپلئون بود. او با فرزندانش در دربار فرانسه میزیست. با روابط اجتماعی قوی، جذابیت زنانه و تجربه زیاد، خیلی زود دل ناپلئون را ربود. ناپلئون دیوانهوار عاشقش شد، تا جایی که صدها نامه عاشقانه برایش نوشت؛ نامههایی پر از اشتیاق، حسادت و خواهش.
آنها در ۹ مارس ۱۷۹۶ ازدواج کردند. تنها چند روز پیش از عزیمت ناپلئون به نبردهای ایتالیا. اما از همان ابتدا، این رابطه با خیانت، شایعه، و سوءتفاهم همراه بود. ژوزفین در غیاب ناپلئون روابطی پنهانی با مردان دیگر داشت و ناپلئون هم بعدها وفادار نماند.
دو زن، دو مسیر، یک امپراتور
در حالی که ژوزفین با ظرافت و سیاست، نقش مهمی در صعود ناپلئون به قدرت داشت، دزیره، با قلبی شکسته، از زندگی او کنار رفت. اما زندگی دزیره داستانی متفاوت رقم زد: او با ژان باتیست برنادوت، یکی از ژنرالهای ناپلئون، ازدواج کرد؛ مردی که بعدها ولیعهد و سپس پادشاه سوئد شد. به این ترتیب، دزیره کلاری تبدیل به «دزیره، ملکه سوئد» شد. زنی که از بر هم خوردن نامزدی با ناپلئون، به سلطنت اسکاندیناوی رسید. شوهر او بعدها یکی از دشمنان ناپلئون در ائتلاف علیه امپراتوری فرانسه شد.
از سوی دیگر، ژوزفین، با اینکه همواره محبوب ناپلئون ماند، نتوانست برای او وارثی به دنیا بیاورد. در حالی که ناپلئون، در مقام امپراتور، به وارث نیاز داشت.
طلاقی اشرافی، اما اشکآلود
در سال ۱۸۰۹، ناپلئون تصمیم گرفت برای حفظ امپراتوریاش از ژوزفین جدا شود. این جدایی با شکوهی سلطنتی و اندوهی شخصی همراه بود. هر دو با اشک این پایان را پذیرفتند. ناپلئون پس از آن با ماریلوئیز، دختر امپراتور اتریش ازدواج کرد و از او صاحب پسری (ناپلئون دوم) شد، اما هیچگاه نتوانست ژوزفین را از قلبش بیرون کند.
او تا پایان عمر به ژوزفین علاقه داشت. وقتی در تبعید در جزیره سنت هلن بود، هنوز نامههای ژوزفین را میخواند و نام او را با اندوه بر زبان میآورد. ژوزفین نیز در سال ۱۸۱۴، مدت کوتاهی پس از سقوط ناپلئون، از دنیا رفت.
امپراتور پرحاشیه و تنها!
دو زن بر زندگی ناپلئون سایه افکندند: یکی که در نهایت به خاطر سیاست ترک کرد (ژوزفین) و دیگری که شاید میتوانست با او زندگی آرامی داشته باشد، اما در مسیر جاهطلبی قربانی شد (دزیره). در پایان تنهایی نصیب امپراتور شد.
روایت ناپلئون، ژوزفین و دزیره، تنها یک داستان عاشقانه نیست، بلکه نماد تقابل میان عشق، سیاست، قدرت و قربانیکردن عواطف انسانی در مسیر تحولات ومنافع سیاسی است. ناپلئون، علیرغم قدرتی بی مانند در اروپا، در بخش مهمی از زندگیاش شکست خورد: عشق.
دیدگاه تان را بنویسید