بانک مرکزی یا زرگری؟
راز حباب سکه؛ بابک زنجانی:طلا برای مردم است، نه برای سکه کردن و گرانفروشی!
طرح پیش فروش سکه ذهن را به این سؤال وامیدارد که اصولاً چه نیازی به ضرب سکه است؟ چرا دولت طلای خام را به صورت شمش به مردم نمیفروشد؟
شایانیوز- با آغاز طرح پیش فروش سکه و ثبت 400 هزار سفارش توسط مردم طی فقط 5 ساعت، بازار تحلیلهای اقتصادی و گمانهزنیها داغ شده و این سؤال مهم را پیش کشیده است که اصولاً چه نیازی به تغییر ماهیت طلای خام و ضرب سکه است؟ منافع حاصل از این ارزش افزوده کجا میرود؟ پاسخ به این پرسش نیازمند یک تحلیل چند جانبه است.
تاریخچه ضرب سکه؛ از کارکرد پولی تا کارکرد سرمایهای
ضرب سکه در ایران پیشینهای طولانی دارد که به دوران باستان و حتی پیش از اسلام بازمیگردد. نخستین سکههای ضرب شده در ایران باستان عمدتاً کارکرد پولی داشتند و به عنوان وسیلهای برای مبادله، ذخیره ارزش و نمایش قدرت حاکمان مورد استفاده قرار میگرفتند. در دورههای مختلف تاریخی، از ساسانیان گرفته تا صفویه و قاجار، ضرب سکه نه تنها یک اقدام اقتصادی بلکه نمادی سیاسی و ابزاری برای مشروعیتبخشی به حکومتها بود. در دوران معاصر، با گسترش نظام پولی مبتنی بر اسکناس و ارز فیات، سکههای طلا دیگر نقش ابزاری در مبادلات روزمره ندارند و بیشتر به عنوان یک ابزار سرمایهگذاری و پسانداز خانوارها در اقتصاد ایران باقی ماندهاند. این تحول، سکه را از کارکرد اصلیاش دور کرد و آن را به کالایی سرمایهای با نوسانات قیمتی خاص تبدیل ساخت.
![]()
تفاوت قیمت سکه و طلای خام؛ حباب یا واقعیت؟
یکی از بحثهای اصلی در بازار طلا و سکه ایران، تفاوت قیمت میان سکههای ضرب شده و طلای خام است. به طور معمول، ارزش یک سکه باید بر اساس وزن خالص طلای بهکاررفته در آن محاسبه شود. اما در عمل، همواره قیمت سکه بالاتر از ارزش معادل طلای خام آن است. این فاصله که در اصطلاح اقتصادی «حباب» نامیده میشود، در واقع نشان دهنده اختلاف میان ارزش ذاتی کالا و قیمت معاملاتی آن در بازار است.
اما سؤال اساسی اینجاست: چرا چنین حبابی وجود دارد؟ ضرب سکه هزینههای خاص خود را دارد؛ از هزینههای تولید و ضرب گرفته تا هزینههای توزیع و امنیتی. با این حال، این هزینهها به هیچ وجه نمیتوانند اختلاف چشمگیر میان قیمت سکه و طلای خام را توجیه کنند. علت اصلی، عرضه و تقاضای نامتوازن در بازار و نگاه سرمایهای مردم به سکه است؛ بهگونهای که تقاضای بالا برای سکه، آن را از ارزش واقعیاش دور کرده و قیمت را در سطحی بالاتر نگه میدارد.
![]()
مقایسه با کشورهای دیگر؛ آیا سکه در جهان جایگاهی دارد؟
برخلاف ایران، در بسیاری از کشورهای جهان، سرمایهگذاری بر روی طلا بیشتر به صورت شمش و طلای خام صورت میگیرد و سکه تنها سهم محدودی در بازار دارد. کشورهایی مانند ترکیه، هند و چین نیز اگرچه دارای بازار سکه هستند، اما اقبال عمومی در این کشورها بیشتر به طلای زینتی یا شمش معطوف است. در کشورهای غربی هم خرید طلا اغلب به شکل شمشهای استاندارد انجام میشود که ارزش واقعی آن دقیقاً برابر با وزن طلای موجود است و عملاً حباب قیمتی چندانی ندارد. این تفاوت نشان میدهد که پدیده «سکه بهعنوان ابزار سرمایهگذاری» تا حد زیادی مختص ایران است، جایی که مردم به دلیل بیثباتی اقتصادی، کاهش اعتماد به ریال و تورم مزمن، سکه را مطمئنترین دارایی برای حفظ ارزش داراییهای خود میدانند.
مخالفت بابک زنجانی ناجی اقتصادی جنجالی با ضرب سکه و حباب قیمتی!
بابک زنجانی، تاجر پرحاشیه و متهم اقتصادی شناخته شده، در مصاحبههایی پیش از بازداشت خود به صراحت با سیاست ضرب سکه مخالفت کرده بود. او معتقد بود که ضرب سکه نه تنها غیرضروری است بلکه به شکلگیری حباب قیمتی دامن میزند. به گفته او، بهتر است طلای وارداتی یا استخراج شده به صورت شمش به مردم عرضه شود تا هر فرد بتواند بر اساس وزن و عیار مشخص، سرمایهگذاری کند. در نگاه زنجانی، ضرب سکه تنها ابزاری است برای افزایش مصنوعی قیمتها و ایجاد بازاری سودآور برای واسطهگران و نهادهای مالی که از این اختلاف قیمت بهرهمند میشوند.
![]()
انگیزههای بانک مرکزی؛ درآمدزایی یا سیاستهای پنهان؟
نکته اصلی در این بحث، انگیزههای بانک مرکزی از تداوم سیاست ضرب سکه است. در ظاهر، بانک مرکزی با ضرب و عرضه سکه تلاش میکند بخشی از نقدینگی سرگردان در جامعه را جذب کند و با کنترل نسبی تقاضا در بازار ارز و طلا، نوسانات را مهار کند. اما در عمل، منتقدان بر این باورند که این سیاست بیش از آنکه یک ابزار تنظیمی باشد، به منبع درآمدی پنهان برای بانک مرکزی تبدیل شده است. اختلاف میان ارزش طلای بهکاررفته در سکه و قیمت نهایی آن، عملاً سودی بادآورده برای دولت ایجاد میکند؛ سودی که تحت عنوان «حق ضرب» یا seigniorage شناخته میشود.
پشت پرده این سیاست، به نظر میرسد دو هدف نهفته باشد: نخست، کسب درآمد در شرایطی که دولت با کسری بودجه مزمن روبهرو است؛ و دوم، هدایت بخشی از نقدینگی جامعه به سمتی که کنترلپذیرتر باشد. با این حال، تجربه نشان داده است که این سیاست نه تنها حباب قیمتی را تشدید کرده، بلکه باعث بیاعتمادی عمومی به بازار طلا و ایجاد رانت برای واسطهگران شده است.
ضرب سکه در ایران، از یک سنت تاریخی به یک سیاست اقتصادی جنجالی بدل شده است. در حالی که کشورهای دیگر بیشتر به عرضه شمش و طلا با قیمت واقعی متکی هستند، ایران همچنان بر سیاست ضرب سکه و ایجاد بازاری پر از حباب اصرار دارد. نتیجه این روند، بازاری است پر از نوسان، رانت و بیاعتمادی که به جای ایجاد ثبات اقتصادی، خود به عاملی برای بیثباتی بدل میشود. پرسش اصلی همچنان باقی است: آیا بانک مرکزی حاضر است از این منبع درآمدی پنهان دست بردارد و به سمت سیاستهای شفافتر حرکت کند، یا همچنان ضرب سکه ابزاری برای بازی در زمین اقتصاد ایران باقی خواهد ماند؟
دیدگاه تان را بنویسید