|

آبروی ملی به دست بلاگرها افتاده!

تکریم فردوسی در تاجیکستان و تحقیر ملی و میهنی و شوخی جنسی در ایران!

با اهانت یک بلاگر به حکیم فردوسی، موضوع اهدای یک جلد شاهنامه به هر خانواده در تاجیکستان به ذهن متبادر می‌شود. این تفاوت رفتاری ناشی از چیست؟

لینک کوتاه کپی شد

شایانیوز- در روزگاری که فضای مجازی آکنده از ابتذال فرهنگی و سقوط مبانی اندیشه است، ماجرای اهانت یک بلاگر به حکیم ابوالقاسم فردوسی بار دیگر این پرسش بنیادین را در برابر ما نهاده است: جایگاه میراث ادبی و فرهنگی در جامعه امروز ما کجاست و چرا به جای پاسداشت آن، گاه شاهد جسارت آشکار به ساحت این بزرگمرد پاسدار زبان و فرهنگ پارسی و آریایی هستیم؟ سرمایه ملی و میهنی و به بزرگ‌ترین چهره‌های تاریخ ادبیات این خاک کهن هستیم؟ حکیم فردوسی فرزانه نه فقط شاعری نامدار، بلکه سرمایه ملی و میهنی و زینت‌بخش تاریخ ادبیات این خاک کهن است؛ و البته میراث مشترک تمامی فارسی‌زبانان جهان! او که در قرن چهارم هجری با سرودن شاهنامه زبان فارسی را از زوال رهانید و تاریخ اساطیری و ملی ایرانیان را در قالبی جاودانه نگاه داشت، هرگز فکر نمی‌کرد روزی چنین وضعی بر فرهنگ ایران زمین حاکم شود؛ وگرنه حتماً زحمات خود را بر باد می‌دید!

wopeifopwkepgpkg

تاجیکستان و سیاست اهدای شاهنامه؛ پاسداشت زبان و هویت

اخیراً دولت تاجیکستان اعلام کرده است که به هر خانواده دو نسخه شاهنامه فردوسی اهدا خواهد کرد؛ اقدامی که در نگاه نخست شاید نمادین به نظر برسد، اما در حقیقت بخشی از راهبردی کلان برای پاسداشت زبان فارسی و احیای هویت فرهنگی آن سرزمین است. کشوری که دهه‌ها تحت فشار سیاست‌های روسی‌سازی و نفوذ زبان بیگانه قرار داشت، امروز شاهنامه را به مثابه سند هویت ملی و ابزار انسجام اجتماعی برگزیده است.

این حرکت فراتر از یک ژست فرهنگی است؛ اهدای شاهنامه به خانواده‌ها می‌تواند پیوند نسل جدید با ریشه‌های فرهنگی‌شان را تقویت کند، کودکان را با اسطوره‌های ملی و ارزش‌هایی چون آزادیخواهی، جوانمردی، وفاداری و مقاومت در برابر ظلم آشنا سازد و نوعی احساس تعلق به میراثی مشترک را در آنان نهادینه کند. همین حس تعلق به میراثی مشترک، وحدت ملی را نیز تقویت می‌کند. به بیان دیگر، تاجیکستان نشان داده که چگونه می‌توان یک اثر ادبی کهن را به ابزار نوسازی هویت و بازسازی پیوندهای اجتماعی بدل کرد.

b cnghh

ایران و غفلت از سرمایه‌ای بی‌بدیل!

اما پرسش اصلی این است: چرا ما، وارثان مستقیم فردوسی، چنین توجهی به این سرمایه سترگ نشان نمی‌دهیم؟ اگر تاجیکستان از منظر پاسداشت زبان فارسی به فردوسی احترام می‌گذارد، ما باید دوچندان به او حرمت نهیم؛ زیرا فردوسی نه تنها با زبان باستانی پارسی بلکه با ایرانی ‌بودن ما پیوندی ناگسستنی دارد. شاهنامه تنها مجموعه‌ای از داستان‌های اساطیری نیست، بلکه تاریخ فرهنگی یک ملت و سندی است از مقاومت در برابر انقطاع هویتی.

با این حال، جایگاه فردوسی در نظام آموزشی و فرهنگی ایران به غایت محدود است. در مدارس، حضور شاهنامه غالباً در چند بیت پراکنده خلاصه می‌شود؛ رسانه‌ها به ندرت به تبیین و تحلیل آموزه‌های اخلاقی و اجتماعی آن می‌پردازند؛ و حتی در فضای عمومی و شهری نیز نشانی درخور، از این شاعر سترگ دیده نمی‌شود. این کم ‌توجهی، در حالی رخ می‌دهد که شاهنامه می‌تواند منبعی برای بازسازی غرور ملی، تحکیم انسجام اجتماعی و حتی مقابله با بحران‌های هویتی در عصر حاضر باشد.

ldkvlflv_

توهین به میراث گرانبهای ملی: نشانه‌ای از شکاف فرهنگی

در چنین شرایطی، توهین یک بلاگر به فردوسی را نمی‌توان صرفاً یک حرکت نسنجیده فردی و ناشی از نادانی تلقی کرد؛ بلکه این امر نشانه‌ای است از شکافی عمیق‌تر. نسلی که با شاهنامه بیگانه بار آمده، فردوسی را نه به ‌عنوان پدر زبان فارسی و حماسه‌سرای ملی، نه به مثابه یک گنجینه فرهنگی و میهنی بلکه نامی دور و بی‌معنا می‌بیند. او شناختی از فرهنگ و ارزش‌های انسانی ندارد. اما چه چیزی موجب این موج انحطاط و زوال شده است؟ بی‌اعتنایی ساختاری به این میراث. این بحران فرهنگی ریشه در کم ‌توجهی‌های اغلب تعمدی و دیرپا دارد.

آیا اهدای شاهنامه می‌تواند فرهنگ‌ساز باشد؟

پرسش محوری آن است که آیا اقدام تاجیکستان، یعنی توزیع شاهنامه در میان خانواده‌ها، واقعاً می‌تواند به تغییر فرهنگی بینجامد؟ پاسخ مثبت است، البته مشروط به آنکه این اقدام بخشی از سیاستی پیوسته و بلند مدت باشد. اهدای شاهنامه به ‌تنهایی معجزه نخواهد کرد، اما اگر مبادرت به شناخت و آموزش شاهنامه در خانواده‌ها، مدارس و رسانه‌ها جایگاهی پایدار بیابد، نسل جدید ارزش‌های انسانی و هویت تاریخی خود را از دل آن خواهد آموخت و صعود فرهنگی را تجربه خواهد کرد.

چنین رویکردی می‌تواند زبان فارسی را به محور هویت فرهنگی بدل سازد. در ایران نیز اگر برنامه‌ای جامع برای احیای جایگاه شاهنامه تدوین می‌شد، از برگزاری جشنواره‌های شاهنامه‌خوانی و پژوهش‌های دانشگاهی گرفته تا بازتاب گسترده در رسانه‌ها، نه تنها غرور ملی تقویت می‌شد بلکه ملت و به ویژه نسل جوان معنای عمیق‌تری از ایرانی بودن درمی‌یافت و اتحاد ملی در سطحی بالاتر شکل می‌گرفت. اما افسوس....

فردوسی و شاهنامه امروز به منزله معیاری برای سنجش شعور ملی ما در قبال هویت تاریخی‌مان‌ هستند. تاجیکستان نشان داده که چگونه می‌توان به یک اثر ادبی، کارکردی تمدن‌ساز بخشید؛ اما در ایران، با وجود ظرفیت‌های عظیم، فردوسی اغلب به حاشیه رانده می‌شود. اگر ما نتوانیم به این میراث بی‌بدیل ارج نهیم، خطر آن است که زبان و فرهنگ ما در آینده دچار فرسایش و بی‌ریشگی گردد.

vrdgerggg

بی‌توجهی ساختاری و سیاست‌های هویت‌زدایانه

عاکمل اصلی و مهمی که موجب فاصله گرفتن جامعه امروز ایران از فردوسی و دیگر سرمایه‌های فرهنگی و ملی شده، بی‌توجهی ساختاری حکومت و در مواردی تلاش عامدانه برای کمرنگ‌ کردن یا حتی حذف مؤلفه‌های ایرانی و ملی از عرصه عمومی است. در چهار دهه گذشته، بارها دیده‌ایم که بخشی از جریان‌های تندرو مذهبی کوشیده‌اند تا عناصر بنیادین فرهنگ و ادب ایران ‌زمین را به حاشیه برانند و شئونات فرهنگی را در قالبی صرفاً ایدئولوژیک بازتعریف کنند. این رویکرد، خواه به شکل حذف جشن‌های ملی مانند مهرگان از تقویم رسمی، خواه در قالب کمرنگ‌کردن نام‌ها و نمادهای تاریخی ایران در کتاب‌های درسی و رسانه‌ها، در نهایت به یک نتیجه منجر شده است: بیگانگی نسل جوان با ریشه‌های هویتی خود.

جوانی که در مدرسه با شاهنامه، تاریخ اساطیری ایران و ارزش‌های حماسی و اخلاقی آن آشنا نمی‌شود و در رسانه‌های رسمی نیز کمتر نشانی از این میراث می‌بیند، طبیعی است که نسبت به فردوسی یا دیگر بزرگان ادب فارسی بی‌اعتنا یا حتی بیگانه گردد. این خلأ فرهنگی، همان بستری است که در آن، انواع حاشیه‌سازی‌ها و توهین‌های بی‌مایه در فضای مجازی امکان بروز پیدا می‌کند. به بیان دیگر، بی‌اعتنایی حاکمیت به فردوسی نه تنها کوتاهی در پاسداشت یک گنجینه ملی، بلکه خلأیی در بازتولید هویت ملی است که آثار ویرانگر آن در شکاف فرهنگی جامعه امروز ایران به ‌وضوح دیده می‌شود.

حکیم ابوالقاسم فردوسی نه صرفاً ادیب و خردمندی از دوران گذشته، بلکه سرمایه‌ای برای آینده است. پاسداشت او یعنی پاسداشت زبان، هویت و غرور ملی. بی‌اعتنایی به این گنج وزین، در حقیقت بی‌اعتنایی به خویشتن تاریخی ماست. گرچه گاهی این بی اعتنایی به عناد و دشمنی نرم و پنهان پهلو می‌زند! با تمام این عنادورزی‌ها، بنایی که فردوسی فرزانه از زبان پارسی ساخته هرگز فرو نخواهد ریخت.

پی افکندم از نظم کاخی بلند    که از باد و باران نیابد گزند

پیشنهادات ویژه

پیشنهادات ویژه

دانش آراستگی

دیدگاه تان را بنویسید

 

آشپزی

خانه داری

تفریح و سرگرمی

دنیای سلبریتی ها